چگونه اقتصاد مُـد ما را میبلعد؟
با توجه به تغییرات سریعی که امروزه ما در مُد شاهد آن هستیم؛ این صنعت را میتوانیم به عنوان یک صنعت پرخطر، مصرفگرا و نابودکننده منابع و آسیبرسان بر محیطزیست معرفی کنیم. اما خطرات بیشتری در این حوزه وجود دارد که اصالت این صنعت-هنر را تهدید میکند. در واقع یعنی تهدید روانشناختی و اجتماعی عموم مردم جهان که سالهاست در حال وقوع است.
این صنعت در حال حاضر از قالب تعریف شده خود یعنی تولید لباس فراتر رفته است. با رشد آن شاهد شکلگیری صنعتهای دیگری هستیم که شاید در ظاهر امر بیربط به این حوزه باشند اما بشدت تاثیرگذار بر مد هستند که اگر با همین قدرت به پیش روند از مفهوم لباس و مد فراتر رفته و جایگاه بزرگتری را برای خود بوجود میآورند.
سرعتِ تغییرات در مد و پوشاک، باعث تغییرات سریع در هویت ما شده است. هویتی که دیگر از کنترل فرد خارج شده و تحت کنترل یک سیستم اقتصادی قرار گرفته است. سیاست و اقتصاد نیاز دارد ما را بیثبات و بیهویت کند تا چرخدندههای صنعت خود را سرعت بخشد.
این صنعتهای نوظهورِ وابسته به مد مفاهیم جدیدی را بوجود آوردهاند. با ادامه داشتن این مسیر ما بیشتر شاهد آن خواهیم بود که لباسِ انسان به سمت حذفشدن و انسان با تعریفهای جدید مد به سمت بدنمندی میرود. لباس یا تنپوش از ابتدای تولد با ما همراه بوده، اما با کمی دقت متوجه میشویم دیگر لباس برای تن نیست بلکه تن برای لباس است. این جریان جدید آینده هولناک مد را رغم خواهد زد.
اقتصاد هویت چندگانه به ما میدهد
همانطور که در شمارههای قبل توضیح داده شد، لباس هویت فرد را شکل میدهد. تغییرات و تولیدات در مد سریع و غیرقابل کنترل شده است. در این میان بیشتر مفسران و منتقدان چشمهای خود را بر رشد سریع این صنعت بستهاند و به پیامدها وآسیبهای اجتماعی آن کمتر اشاره میکنند.
اما چه پیامدی در انتظار ماست؟ سرعتِ تغییرات در مد و پوشاک، باعث تغییرات سریع در هویت ما شده است. هویتی که دیگر از کنترل فرد خارج شده و تحت کنترل یک سیستم اقتصادی قرار گرفته است. سیاست و اقتصاد نیاز دارد ما را بیثبات و بیهویت کند تا چرخدندههای صنعت خود را سرعت بخشد.
با توجه به وابستگی جهان مدرن به تکنولوژی و تاثیر آن بر تمام صنعتها، انسان در یک وضعیت بریکولاژ* قرار گرفته است. اگر کمی شفافتر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که ظاهر انسان معاصر تماماً وابسته به صنعت مد است. از نوع پوشاک تا منزل، وسایل منزل، نوع آرایش صورت، همگی تحت تاثیر3 مد است. انسان تبدیل به پازلی شده است که صنعت مد آن را پر و تکمیل میکند.
یا شاید بهتر است بگوییم، کولاژی از انسان مدرن را ارائه میدهد.
انسان ویترین متحرک
جهان مدرن از انسان، ویترینی زنده برای جریانات خود ساخته است. چه در مد و در جنبش ضد مد ما شاهد این نوع از تغییرات هستیم که جریان را به سمت مصرفگرایی مادی و همچنین معنوی میبرد. در مقالات بعد در رابطه با مصرفگرایی معنوی بیشتر توضیه داده خواهد شد.
این چالشی نیست که فقط برای جریانهای سرمایهداری و بورژوازی باشد. بلکه تمام اقشار جامعه را در برگرفته است. دیگر رابطه به ثروت و فقر ندارد.
شخص در این جهان پر سرعت و متنوع نمیتواند تنها با یک هویت در این جامعه سر کند. انسان در دورههای مختلف در حال شکلگیری و تغییر هویت و ساختارهای متفاوت است اما با توجه به ویترینشدن انسان معاصر که این امر بیشتر توسط رسانهها در حال پیشرفت است؛ انسان با انتخاب بریکولاژهای از پیش تعیینشده و سلبریتیها، رسانه و تمامی عواملی که در اکو محیط او وجود دارد سعی میکند با هر لباس برای خود هویتسازی جدیدی کند. این یکی از زنگ خطرهای مد است. البته این خود یک عامل تاثیرگذار مفید بر اقتصاد مد است. اما این که آینده این اقتصاد و جهان مصرفی تا به کجا ادامه خواهد داشت خود یک نگرانی است.
یکی دیگر از عوامل نگرانکننده اقتصاد درصنعت مد، رشد تولید و کاهش کیفیت است که نتیجه آن کمارزش شدن لباس است. در حال حاضر شما میتوانید یک لباس با هزینه بسیار زیاد و بسیار کم تهیه کنید. اگر کمی به تاریخ پوشاک دقت کنیم قبل از دوران مدرن و صنعتیشدن، لباس و پارچه ارزش مالی فراوانی داشت و جزئی از هدایای گرانبها و ثروت محسوب میشد. اما امروز میتوان با هر قیمتی لباسی مناسب را فراهم کرد. زیرا ارزش لباس و پارچه کاسته شده است.
در کشور ما واردات لباس تاثیر زیادی بر ارزش قیمت یک لباس دارد. همین اتفاق و تنوع بالای همین لباسهای وارداتی باعث خاموش شدن چرخه تولید داخلی مانند کشاورزی مرتبط با نساجی، کارخانههای ریسندگی، طراحی لباس، تولید لباس و کم شدن نیروی کار میشود.
چرا یک لباس دیگر ارزش نیست؟
خیلی مهم است ما از خود سوال کنیم چرا از ارزشهای مادی و معنوی لباس در این سالها تا این حد کاسته شده است؟ چرا یک لباس دیگر ارزش نیست؟ آیا این رویکرد مثبتی است که بوجود آمده است؟!
برای پاسخ به چنین سوالاتی باید وضعیت حال اقتصادی خودمان را بررسی کنیم. در هر کشوری تولید صرفا در داخل آن کشور انجام نمیشود. برای مثال در کشور ما واردات لباس تاثیر زیادی بر ارزش قیمت یک لباس دارد. همین اتفاق و تنوع بالای همین لباسهای وارداتی باعث خاموش شدن چرخه تولید داخلی مانند کشاورزی مرتبط با نساجی، کارخانههای ریسندگی، طراحی لباس، تولید لباس و کم شدن نیروی کار میشود.
همانطور که در شماره های قبل اشاره شد عدم نظارت درست در این حوزه و حضور افراد ناکارآمد و غیرمتخصص را نیز باید به این نقاط ضعف اضافه کرد. که چگونه تمامی این عوامل در کنار یکدیگر باعث رکود اقتصادی در این صنعت میشود.
در مقاله بعد به مصرفگرایی معنوی و از دست رفتن بُعد هنری مد بیشتر خواهیم پرداخت. و همچنین گزارشی از طراحانی که در این صنعت-هنر برای حیثیت مُد تلاش میکنند ارائه میدهم.
*در واژهنامه ویکی دیکشنری ذیل مفهوم بریکولاژ آمده است:
«در مطالعات فرهنگی، بریکولاژ به معنی فرآیندی است که به وسیلهی آن مردم با جذب سوژههایی از میان طبقات مختلف اجتماعی، هویتهای جدید فرهنگی خلق میکنند.»
نخستین بار واژهی بریکولاژ توسط ”زیمل“ در جامعهشناسی به کار رفت. به معنای کنشگران اجتماعی که از اجتماعات مختلف محلی، قومی، ملی و فراملی چیزهایی را گزینش میکنند و هویت آنان تصویری رنگارنگ از این قطعات انتخاب شده است. «هانوز» انسانشناس فرانسوی تاکید میکند که در شهرهای دارای پیشینهی استعماری عناصر شهری پیرامون و مرکز در هم میآمیزند و نوعی بریکولاژ فرهنگی روی میدهد.
نظریهپردازان جدید: کنشگران به ویژه در جوامع معاصر یک هویت یکپارچه که برگرفته از یک اجتماع، قومیت یا ملیت باشد ندارند. بلکه آنان میکوشند همچون بریکولورها آنچه را میپسندند از اجتماعات مختلف و قومیتها و ملیتهای مختلف جمع کنند و در درون خود، ترکیبی خاص از آنها به وجود آورند.
نیمه دوم شهریور 99 | شماره 51 افق اقتصاد