spot_img

رؤیای آمریکایی؛ سرزمینی درون ذهن‌ها

شهاب تقی پور جامعه‌شناس

آنچه در این یادداشت اتوپیای آمریکایی می­نامم اشکال گوناگونی از زندگی است که در این دو واژه خلاصه می­شود، از سبک زندگی­های خاص متخصصانه، روشنفکرانه یا هنرمندانه در سیلیکون­ولی (مرکز غولهای تکنولوژی) ، سن فرنسیسکو و نیویورک گرفته تا اشکال سطحی اتوپیا ناظر به وجوه مصرف­گرایانه در لس­آنجلس یا لاس­وگاس که به سرگرمی، تنوع جنسی، موسیقی پاپ، رقص و عیش و نوش خلاصه می­شود. همچنین اتوپیای آمریکا ضرورتاً لازم ندارد به لحاظ جغرافیایی در خاک آمریکا باشد. خیلی از مردم دنیا، از آسیای شرقی خاورمیانه گرفته تا اروپای شرقی، مرکزی و آمریکای جنوبی دور از آمریکا به خاطر شیفتگی به انواع گوناگون این اتوپیا یک آمریکای کوچک درون زیست روزمره­شان ساخته­اند یا تلاش می­کنند آن جهان آرمانی را الگو قرار دهند. در این یادداشت به این می­پردازم که چرا این اتوپیا در عمل با واقعیت سنخیتی ندارد و بیشتر برساخته مبتذل توریست­ها و محصول اغراق­شده رسانه­ها است، و با این وجود چگونه همچنان قدرتمند پیش می­رود و این مسئله چه نقشی در زندگی مصرف­گرایانه سرمایه­داری جهان­گستر امروز دارد.

در اواخر دهه 70 میلادی و اوج قدرت­گیری تلویزیون، این رسانه جادویی مسئولیت اصلی ساختن اتوپیای آمریکایی را برعهده گرفت. ذات ذهن­گرایانه این اتوپیا همواره بر مقایسه مبتنی است، یعنی برای اینکه جایی زیبا نشان داده شود باید جاهای دیگر خیلی زشت نشان داده می­شد.

1-حیات غیرعینی اتوپیا

اینکه مثلاً رسانه ­ها یا توریست­ها بخشی از واقعیت اجتماعی آن شهرها را بزرگ کرده و کلان­کلیشه اتوپیایی را می­سازند و این امر که اتوپیا در واقعیت حقیقت ندارد نمی­تواند به مرگ اتوپیا ختم شود. اتوپیا در مواجه­اش با واقعیت نمی­میرد چرا که حیات اتوپیای آمریکایی یا هر اتوپیایی به باور اذهان درباره اتوپیا بودن آن بیشتر وابسته است تا واقعیات آماری بیرونی. به طور مثال تعداد کارتن­خواب­های لس آنجلس یا نیویورک و سن­فرانسیسکو به بیش از نیم میلیون نفر می­رسد و این تعداد کارتن­خواب روزانه صحنه­های وحشتناکی را به وجود می­آورند اما این تصویر زشت ضداتوپیایی از طریق سامانه­های بازتولیدگر کلان­کلیشه (خرده­تصویرها، ابرتصویرها، و کلام­واره­ها) به شکل ظریفی حذف می­گردد. همین طور نقش مخرب گوگل، فیسبوک و بقیه غول­های تکنولوژی در دموکراسی آمریکا و نقض حریم خصوصی مردم آمریکا توسط این شرکت­ها یا سیطره تبلیغات در زندگی وهمچنین تبعیض سیستماتیک نسبت به سیاهان در دانشگاه­های بزرگ نیویورک در کلان-کلیشه این اتوپیا جایی ندارد.  کارکرد و تکنیک اصلی این سامانه­های تولیدگر و بازتولیدگر کلان­کلیشه، مخفی کردن حجم وسیع نابرابری­ها زیر لبخندهای کارآفرینان سفیدپوست طبقه متوسطی سیلیکون­ولی نشین برخوردار از انواع امتیازهای ویژه (Privilege) است. چرا چنین زشتی­هایی دیستوپیای آمریکا را نمی­سازند و برعکس سیاهان در صنعت فرهنگ همیشه شاد نمایش داده می­شوند و اکثر مردم جهان از فقر بسیار وسیع در آمریکا خبر ندارند و امثال زاکربرگ را الگوی خود در زندگی انتخاب می­کنند؟ همه این­ها به خاطر حیات غیرعینی اتوپیا است. برعکس اکثر اتوپیاها که بیشتر حالت فرضیه­ای دارند و در جهان واقعی هنوز نیامده­اند (مثل مدینه فاضله فیلسوفان)، به خاطر نقش زیاد رسانه­ها در ساختن اتوپیای آمریکایی علیرغم وجود معیارهای بیرونی در واقعیت برای سنجش اتوپیا ذات این اتوپیا هم­چنان بیشتر ذهنی نگه داشته شده است. در اواخر دهه 70 میلادی و اوج قدرت­گیری تلویزیون، این رسانه جادویی مسئولیت اصلی ساختن اتوپیای آمریکایی را برعهده گرفت. ذات ذهن­گرایانه این اتوپیا همواره بر مقایسه مبتنی است، یعنی برای اینکه جایی زیبا نشان داده شود باید جاهای دیگر خیلی زشت نشان داده می­شد. تلویزیون به جای ارجاع به واقعیات بیرونی بیشتر دستگاه تولید تصاویر مقایسه­ای بود. از این حیث علیرغم اینکه در وهله اول فکر می­کنیم تصاویر زیبا و استخرهای پر از شامپاین یا بدن­های سرخوش برهنه در حال رقص در هوای تابستانی اتوپیای آمریکا را می­سازند، این زشتی­ها هستند که سازنده اتوپیای آمریکا هستند. بهشت تقلبی گرین­کارتی آمریکا بیشتر تحت تأثیر بزرگ­نمایی خشونت­های اجتماعی محل تولد مهاجران ساخته شد. از پخش زنده و خبر فوری از گروگان­های آمریکایی در سفارت آمریکا در ایران( که خود این حادثه مسبب به وجود آمدن چیزی به اسم خبر فوری یا بریکینگ نیوز شد) تا ساختن چهره­های ترسناک از رهبران خاورمیانه­ای، آمریکای جنوبی یا آسیایی که به مردم روزمره نیز گسترش یافت. تحقق بهشت گرین کارتی که توانست نیروی کار سراسر جهان را با حقوق بسیار کمتر از نیروی کار بومی آمریکایی مورد استثمار قرار دهد اگر چه در ادامه به عصبانیت سفیدپوست­های آمریکایی به خاطر کم شدن فرصت­های شغلی برای آن­ها در جهان قهوه­ای­تر( به لحاظ رنگ پوست) منجر شد و در نتیجه باعث ایجاد آشوب و خشونت­های متعدد اجتماعی شد اما توانست کمبودهای اتوپیای آمریکا را پشت ابرکمبودهای اغراق­شده جهان بیرون از اتوپیا مخفی کند.

2-حیات غیرجغرافیایی اتوپیا

در نتیجه بالا گرفتن تضادها و بیشتر شدن اغراق­ها و تشدید دگرهراسی در بین سفیدپوستان اکثر ایالات جنوبی آمریکا حیات غیرعینی اتوپیای آمریکا کم­کم با صنعت فرهنگ صادراتی به مرزهای دیگر کشورها وارد شد. دیگر لازم نیست حتماً به آمریکا بیایی تا لذت زیستن در اتوپیای آمریکایی را تجربه کنی. کافی است طور خاصی لباس بپوشی، به اهنگ­های خاصی گوش دهی، رژیم غذایی و نظم بدنی ویژه­ای را برگزینی تا جزیی از آن اتوپیا تلقی شوی. شاید قبل از موفقیت اخیر حرفه­ای صنعت فرهنگ پاپ کره­ای یا سریال­های ترکی آمریکا، صنعت هالیوود دست برنده شکل­دهندگی به سبک زندگی بسیاری از مردم جهان را داشتند. کلان­کلیشه­ها به کمک خرده­تصویرها مانند مارک­ها، لوگوها، انحنای هیکل­ها ( مثل انحنای خاص یک بدن فیت جیم رفته) و به کمک ابرتصویرهای موجود در سریال­ها، برنامه­های تلویزیونی و کلیپ­های موسیقی و همچنین به کمک کلام­واره­ها (مانند استفاده از واژه­های انگلیسی یا لهجه امریکن یا ترانه­ها و سازها و سبک­های موسیقی آمریکایی) اتوپیای آمریکایی را مرززدا کردند و این فرصت را در اختیار همه قرار دادند که بدون آمدن به آمریکا حس نفس کشیدن  و بخشی از مردم آنجا بودن را تجربه کنند.

3-حیات انگلی اتوپیا

اتوپیای آمریکایی چه از جنس سیلیکون­ولی و چه از جنس لاس­وگاس و بقیه اشکال آن بدون اعمال اجرا و ابقای انواع تبعیض­ها و نابرابری­ها و دادن حق وِیژه­ها به عده­ای خاص امکان­ بقا نداشت و ندارد. اتوپیای آمریکایی بدون پدیده جنتریفیکیشن یا جایگزین طبقات اجتماعی در بافت شهری و در نتیجه بی­خانمان شدن سیاهان و افزایش تعداد کارتن­خواب­های سیاه­پوست نیویورک یا لس­آنجلس امکان بقا ندارد. حیات این اتوپیا از طریق استثمار کارگران ارزان، مهاجران، اقلیت­های نژادی و … امکان دوام دارد و از همه مهمتر کارکرد این اتوپیا هم در نقشش در پیش بردن آن طرف تکمیل­کننده سازمان تولید یعنی سازمان مصرف قابل ردیابی است. بعد از جذب نیروی کار ارزان (چه کارگران و چه متخصصان) حیات انگلی اتوپیای آمریکایی از طریق گره زدن هویت مردم سایر جهان به خود امکان دوامش را میسر می­کند. امروزه شیک بودن، مدرن بودن و بهتر بودن بدون رفتن زیر مارک­ها، لوگوها و انواع ژست­های عامیانه و روشنفکرانه و حتی انواع فیگورها و هیکل­های خاص امکان­پذیر نیست. نحوه ژست جنسی گرفتن، از نوع نگاه چشم­ها تا شکل قرارگیری لب­ها و در نتیجه در سبد سوژه جنسی قرار گرفتن و در معرض انتخاب شدن و انتخاب کردن در میدان نیروهای جنسی بدون آری­گویی به اتوپیای آمریکایی کار سختی است. اتوپیای آمریکایی صاحب قوی­ترین نشانه­ها در میدان نبرد نیروهای جنسی است. صاحب نشانه­هایی است که می­توانند از یک بدن متشکل از گوشت و استخوان یک جذابیت جنسی و در نتیجه جسم حاوی سطح بالایی از قدرت عملی( نگاه کنید به روابط نابرابر بین سفیدپوستان و سایر اقلیت­ها در زندگی روزمره) و همچنین قدرت اقتصادی( نگاه کنید به نقش بدن تیپیکال فیت در بازاریابی امروز) در زندگی روزمره بسازد. تنها قدرتمندترین منابع هژمونی­بخش هستند که می­توانند به این  درجه از تکامل در استیضاح یا اقتدار برسند.

4-آینده اتوپیای آمریکایی

اگرچه امروزه رقبایی هم برای این اتوپیای آمریکایی به وجود آمده­اند و صنعت موسیقی یا سریال کره­ای یا ترکی و امثالهم در حال خودی نشان دادن هستند و علیرغم اینکه طبقه کارگر که ذاتاً توان مالی برای سفر کمتری دارد و در نتیجه به واسطه­های توریستی طبقه متوسطی و رسانه­ها وابسته است، امروزه اما با ارزان­تر شدن وسایل حمل و نقل توان بیشتری برای سفر و دیدن از نزدیک و بدون واسطه سرزمینها برایش به وجود آمده. پس می­تواند از نزدیک واقعیات نقض­کننده اتوپیای آمریکایی را ببیند و با خرده­رسانه­هایی مثل شبکه­های اجتماعی آن را منتشر کند اما علیرغم همه این­ها اتوپیای آمریکایی در عین حال به سرعت به رشد خود ادامه می­دهد. شاید یکی از دلایل اصلی رشد این اتوپیا شکست دولت­ها وسیاست­های کمونیستی در جهان بعد از فروپاشی شوروی است. مردمی که سال­ها تحت سانسور شدید و سرکوب حکومت­های خودکامه کمونیستی بودند حالا سخت به این اتوپیا رغبت نشان می­دهند (به طور مثال کشورهای اروپای شرقی). از طرف دیگر پیشرفت تکنولوژی حمل­و­نقل امکان مسافرت­ها و تماس­ها و زمینه هم­زیستی موقت یا بلندمدت بیشتری را بین آمریکایی­ها و بقیه فراهم کرده که خود این امر زمینه میوه­چینی از این سلسه­مراتب نابرابر موجود در اتوپیای آمریکایی را بیشتر کرده است. در حالتی که آمریکاییان از بقیه جهان دور بودند اتوپیای آمریکایی برایشان هم­چون سرمایه بود اما در هنگام کنش مستقیم این مزیت­ها مثل پول نقد عمل می­کنند و در نتیجه تجلی بیشتری در زندگی روزمره دارند و البته در این وضعیت شکنندگی­اشان هم مثل پول نقد در معرض ریسک بسیاری قرار می­گیرد. در هرحال جهان امروز علیرغم واقعیات بسیار نقض­کننده تصویر آرمانی اتوپیای آمریکایی همچنان جهان فریفته­شده توسط اتوپیای آمریکایی است و نظم جهان سرمایه­داری بدون این مرکزگرایی اقتصادی و فرهنگی در معرض خطر نابودی قرار خواهد گرفت.

نیمه دوم اردی‌بهشت 99 | شماره 43 افق اقتصاد

spot_img

مطالب برگزیده