کرونا و نظم پیشبینی ناپذیر
نگاه به کرونا یا هرگونه اپیدمی در وهله اول نگاهی هراسناک است. هراسی که تفکر را به عقب می کشاند و با شوک وارده آن را مستأصل می کند. یکی از پیامدهای این استیصال فوری و پنهان قدرت دادن بیش از حد به آن امر وارده است. اگرچه کرونا جهان ما را به شکل محسوسی تغییر می دهد و کسی نمی تواند حجم انبوه تغییرات را انکار کند اما این مسئله با این در تناقض نیست که خود کرونا محصول دستهای از تغییرات پیشینی و در یک نگاه تاریخی، خود کرونا محصول نظمی پیشینی است. نگاه من به کرونا در این یادداشت از این دریچه است که کرونا چه چیزی را از نظم کنونی جهان مشترک بین انسانها را فاش کرد یا به تعبیر دقیقتر فاشتر کرد؟ یکی از مسائل اصلیای که این روزها خیلی درباره آن در رسانه ها میخوانیم یا در تلویزیون ها می بینیم و در تحلیل اندیشمندان و متخصصان به آن تأکید می شود پیش بینی ناپذیری زندگی است. معلوم نیست چه بر سر اقتصاد میآید، مدارس چه میشوند؟ بازیهای ورزشی چه میشود؟ آموزش کودکان به کدام سمت میرود؟ همه اینها پرسشهای پیشبینی ناپذیری است. این یادداشت از این حیث به کرونا مینگرد که کرونا نظم پیشبینی ناپذیر یا تصادفی جهان امروزی ما را فاشتر کرد. ادعای این متن این است که اپیدمی هایی مثل کرونا بیشتر از اینکه حقیقت تغییریافته جهان اطراف را بازگویی کنند فرصتی برای اندیشیدن به واقعیت سفت و سخت اطراف هستند، واقعیتی که به این سادگیها که بیشتر کرونااندیشان می نمایند قابل تغییر یکدفعه ای نیست. پس این پیش بینی ناپذیری روشده توسط کرونا از دید نویسنده این یادداشت محصول فرآیندهای اجتماعی عظیمتر و اتفاقات تاریخی دیرین تری است.
سرمایه داری امروز را باید بازی با اخبار و درآمدزایی با دلهره نامید. سرمایه داری بورس محور امروز نمونه واضح جهانی است که در آن امر غایب و پیشبینی ناپذیر حکمفرمایی می کند.
یکی از مهمترین لحظات اولیه جهان پیش بینی ناپذیر این روزها خیلی سالها قبل پدید آمد، وقتی بشر به برخورد غیرمعیشتی با طبیعت دست زد. وقتی زمین را برای غیر از کاربرد معیشت مورد بهره برداری قرار داد و کشاورزی و تجارتِ ارزش افزوده گرا کمکم بر جهان مسلط شد. همانطور که مارکس در کتاب «سرمایه» میگوید قدرت یافتن ارزش مبادله و تسلط آن بر ارزش مصرف ویژگی اصلی سرمایه داری است. پول بر همه زندگی سیطره پیدا میکند و قدرت واقعی افراد در قدرتشان در یافتن پول و تبدیل آن به امری برای سرمایه گذاری است. اولین پیش بینی ناپذیری یا به تعبیری مصرف غیرمعیشتی زمان یعنی حواله دادن امور به آینده در حقیقت مفهوم و عینیت سرمایه تحقق یافت. اما این پیش بینی ناپذیری به اشکال گوناگون ادامه یافت. حتی در انديشه پست مدرن و منتقد یا ضدمدرنیته ستایش پیش بینی ناپذیری تداوم پیدا کرد. پیشبینیناپذیری این بار در حالت فرارفتن از دوتايى ها، امرغايب یا آینده نیامده را مقدس کرد. میشل فوکو انقلاب ایران را روح جهان بی روح اسم گذاشت و طرفدار عظمت و قدرت خدا از این حیث بود که قابل دیدن نیست. او در مقاله «ایران، روح یک جهان بیروح» مینویسد: «اراده جمعی مثل خدا یا روح است، هرگز کسی نمیتواند با آن روبرو شود». در رویکرد فوکویی حقیقت توسط امر «غایب» یا آنچه دولوز در کتابش راجع به فوکو می گوید توسط «امر نامرئی» آشکار میشود. امر نامرئی همان چیزی است که آبستن تضاد و نهگویی و آماده حرکت سلبی است. نظر دریدا درباره آینده و معنای آن نیز چیزی مشابه است. به نظر دریدا دو نوع آینده داریم. یک آینده ، آینده قابل پیش بینی، برنامه ریزی شده، و یا از پیش طراحی شده (future) است و آینده دیگر واژه l’avenier است که در اصل به معنای «آنچه می آید» ( To come) است. از نظر دریدا این آینده ، آیندهای غیر قابل پیش بینی و برنامه ریزی و همان آینده واقعی است. از این جهت در تفکر پسامدرن به نوعی شکلی از تفاوت اندیشی نیچهای در مقابل تضاداندیشی هگلی قرار گرفت تا با تاکید بر تجربه، تخیل، شهود، معنویت، تصادف، رخداد، غیب، امر نامرئی و غیرقابل پیش بینی، ذهن انسان و تفکر فلسفی را از ذهنگرایی تفسیرگرایانه محاسباتی هگلی-فرویدی رها گرداند. اما نتیجه این تلاش این بود که بحران حقیقت و ابهام جایگزین قطعیت سرکوبگرایانه شد. در عرصه هنر نیز مقدس بودن امر پیشبینی ناپذیر ادامه یافت. مثال ساده امروزیاش محبوبیت فیلمهای اصغر فرهادی هم در بین عوام و هم در بین روشنفکران جهان است، وحدتی که کم پیش میآید. محصول این امر پیشبینی ناپذیر و مبهم، ندیدن حقیقت و نسبیگرایی اخلاقیای است که در فیلمهای اصغر فرهادی از طریق غیبت صحنه یا دیالوگ کلیدی حل کننده معما صورت میپذیرد.
یکی از پیامدهای کرونا افشاگری هایش درباره جهانی است که انتظار تکامل در آن با انتظار رخداد جایگزین شده است.
بحثهایی که این روزها به خاطر شیوع کرونا بیشتر میشنویم از این قرارند: آیا یک ایمنی جمعی درست است یا یک قرنطینه سفت و سخت؟ آیا حیوانات منشأ ویروس هستند یا انسانها؟ آیا باید حیوانات را از دسترس خارج کنیم یا مسئله مربوط به تولید کربن است؟ آیا باید به جامعه پول تزریق کنیم یا مواظب باشیم نقدینگی تورمزا بالا نرود؟ دانشمندان، سیاستمدارن، برنامهریزان اجتماعی چندین دسته شده اند و ما باید بین اینها انتخاب کنیم. اولریش بک جهان جدید را جهان صف بندی و هرج مرج در علم و سیاستها میداند، دعوای تمام ناشدنی بر سر اینکه کدام ایده علم یا طرح سیاسی ، یا نظم اجتماعی یا فرمول کنار هم بودن درست میگوید و به نفع بشر است. مردم باواسطه مجبورند به کسانی و فرآیندهایی که آگاهی و اعتماد ندارند اعتماد کنند. گیدنز و اولریش بک از این حیث جهان کنونی را جهان مخاطره مینامند. آنها از مدرنیته متأخر بازاندیشانه سخن میگویند که بخاطر رهایی از سنتهای دست و پاگیر زندگی جمعی پیشین حاوی درجهای از ریسک ناشی از استقلال است. سنت، پیشبینی پذیریِ بیسود بود چون با شکلی از عدم تغییر و پیشرفت و درجا زدن همراه بود. این رهایی اما به دلیل اتکا به آینده نامعلوم که توسط واسطه های ناشناش رقم میخورد مخاطره آمیز است.
آنچه مشخص است این است که تقدس بخشیدن به امر غایب و نوعی رهایی دیدن در امر رویت ناپذیر یا پیشبینی نشده فقط نتیجه اپیدمی کرونا نیست بلکه به شکل عمیقی در زندگی ما وجود داشت چرا که زمینه لازم برای پیشروی سرمایه داری به مثابه نظامی مبتنی بر سرمایه آینده گرا و غایب است. غیبت گرایی تحکیم بخش ارزش افزوده گرایی از اسمیت و فرگوسن تا فوکو و گیدنز ادامه می یابد و محور توسعه، پیشرفت یا در حالت متأخرش مرحله جلوتر رفتن یا مدرنتر شدن میشود. ایده مرحله گرایی تاریخ در صورت جدیدش این بار با تقدس به امر غایب پیشبینی ناپذیر پیش میرود. چیزی که همان خصوصیت سرمایه داری جهان گستر است.
یکی از پیامدهای کرونا افشاگری هایش درباره جهانی است که انتظار تکامل در آن با انتظار رخداد جایگزین شده است. سرمایه داری بورس محور امروز نمونه واضح جهانی است که در آن امر غایب و پیش بینی ناپذیر حکمفرمایی می کند. پدیدهای که سیاستمداران و دولتها را برای کنترل بازارش وادار به ایجاد حوادث شوک آمیز مثل ایجاد جنگ میکند. از این جهت سرمایه داری امروز را باید بازی با اخبار و درآمدزایی با دلهره نامید و علوم انسانی تقدس بخش به این پیش بینی ناپذیری را شریک جرم استعمار زمانی روان انسانها در این دوره دانست. جهان پیش بینی ناپذیرِ کرونایی این روزها و ماهها و سالهای آینده همین جهان پیش بینی ناپذیر مخفی رخنه کرده در تمام بنیادها و ساختارهای عمیق زندگی کردن ما است که تنها کمی رو شده است.
فروردین 99 | شماره 42 افق اقتصاد