جغرافیای فساد و مفسدین در قرآن
سید علیرضا ثنایی
مقدمه
قرآن کتاب عجیبی است. برای طلبهی تازهکاری که هر دم به بهانهای چند ذرهذره از آن را مینوشد همچون اقیانوسی بیانتها و تمام نشدنی است. اگر شرطیشدگیهای این روزها و آلودگیهای رنگوارنگ تریبونهای گوناگون اجازه بهتر شنیدن این کلام را دهند باید گفت که حقیقتا قرآن «کتاب زندگی» است. گاه به گمانم بیپیمانه چشیدن از این اقیانوس دیوانهکننده است و چندان عاقلانه نیست. چرا که ابعاد وسیع مفاهیم نهفته در این کتاب آسمانی را چندان نمیتوان چارچوببندی نمود. حالیا که به خواست دوستی هر دم به پیمانه و به نیاز رفع عطش آن را میگشاییم، یافتههایی چند را به قلم ناچیز این حقیر به اشتراک گذاشته و قدر کم آن را شاید باید به حساب فقر این قلم و ظرف نحیف این (تا حدودی) بنده گذاشت. از حضرتش رخصت بخشش داریم برای این قصور.
کوتاه سخن آن که در این مکتوب به میمنت (!) کشف فساد و دادگاه مفسد در این روزها با این پرسش که «نظر خداوند دربارهی فساد چیست؟» سراغ این معجزهی عظیم آسمانی رفتیم. ذکر مجدد این نکته در حضورِ غایبِ بزرگان و اهل فن ضروری است که این محصّل کوچک به نسبت وسعاش کوشیده تا قدمی برای فهم و انتقال بهتر مفاهیم قرآنی در این زمان بردارد و برای هر گونه کاستی پیشاپیش طلب عفو دارد.
حدّ مصرف
خداوند حکیم با روایت داستان حضرت موسی (ع) و قومش در سوره بقره آیه 60، به گذاشتن حد برای مصرف اشاره کرده: از روزيهاي الهي بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و فساد را گسترش ندهيد. در واقع با یک دوقطبی مواجهیم. از یک سو اذن خوردن و آشامیدن داده شده و از سوی دیگر به عدم فساد و عدم گسترش آن توصیه شده است. شاید بتوان از نگاه کلگرایانه این را بتوان به منزله یک تصویر کلی و عمومی در نظر گرفت. یا در سوره شعراء آیات 151 و 152 مسرفان به عنوان فسادکنندگان معرفی شدهاند: و اطاعت فرمان مسرفان نكنيد. همانها كه در زمين فساد ميكنند و اصلاح نميكنند. عجیب است با توجه به اخباری که این سالها منتشر شده میزان مصرف انواع و اقسام خوردنیها تبدیل به یکی از معضلات اساسی کره زمین شده است. آمار منتشرشده پیرامون ابعاد غذای مازاد و دورریز در کشورهای مختلف از جمله ایران گویای عمق فاجعه و عدم تعادلی مخاطرهانگیز است. این نشان میدهد که پس از هزاران سال از نزول قرآن، همچنان بشر با مشکلاتی که در «کتاب» بدان اشاره شده دست به گریبان است. این گواه دیگری است بر «کتاب زندگی» بودن قرآن.
انواع فساد
در آیهی 183 سوره شعراء میفرماید: و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننمائيد. اشاره به فساد در کنار عباراتی چون «حق مردم» یا «ارزش اموال مردم» (بنا به دو ترجمه متفاوت) نه تنها هدفمند است که نشان از اشاره نیمهمستقیم این دو گزاره باهم دارد. خداوند به کرات در قرآن با هماوردیهایی از این دست منظورش را رسانده. این جا هم در واقع پایمال کردن ارزش اموال مردم یا بجا نیاوردن حق مردم به منزله فساد گرفته شده است. یا در سوره بقره آیه 205 میفرماید: و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد. اینجا هم نوع دیگری از فساد را بازگو میکند: فساد در کشت و نسل یا زراعتها و چهارپایان. و آن کس که این کار را میکند (بنا به آیات پیشین در همین سوره) یکی از «ناس» است که سخنش مایه تعجب بوده و «روی برگردانده» که شاید بتوان به بیایمانی هم آن را تعبیر کرد. کسی که (بنا به آیه بعد در همین سوره) وقتی به او گفته شود «از خدا پروا کن» لجاجت و تعصب او را به گناه میکشاند. یا در سوره روم آیه 41 به فساد در خشکی و دریا توسط مردم اشاره شده است… متاسفانه یافتن مابهازاهای این دسته چندان دشوار نیست. کافی است کلمات کوهخواری، جنگلخواری و زمینخواری را در موتورهای جستجوگر جستوجو کنیم تا ببینیم که این آیات براستی در زندگی امروزمان مصداق دارد. البته این احوال مختص این سرزمین نیست و وضع بسیاری از نقاط دیگر کره خاکی هم تعریف چندانی در این زمینه ندارد. جالب است که بنا به فرهنگ معین فساد در لغت علاوه بر «تباه شدن و از بین رفتن»، به «نابودی، آشوب و فتنه، لهو و لعب، کینه و دشمنی» هم معنا گشته است. به نوعی طیفی از معانی و اعمال را دربرمیگیرد. محض یادآوری باید گفت که اینها برگرفته از اصولی که امروز به نام حقوق بشر شناخته میشود نیستند و مربوط به کتابی هستند که بیش از هزار سال پیش نازل شده. کتابی که زنده است و در این عصر هم وصف حال و در عین حال راهنمای ماست.
ابعاد فساد
فساد آنطور که در قرآن آمده، ابعاد پیچیدهای هم دارد. مثلا در آیه 127 سوره اعراف آمده که اشراف قوم فرعون با اشاره به حضرت موسی و قومش آنها را زمینهساز فساد در زمین دانستهاند. یعنی یک جور وارونهنمایی و عوض شدن جای حق و باطل. آن که بر مسند نشسته و مال و منال دارد مدعی است و پیامبر خدا به اعمال فساد متهم میشود! در سوره اسراء آیه 53 (بنا به ترجمهی جناب مکارم) به فساد در سخن و کلام هم اشاره شده است. پروردگار انتظار دارد که بندگان سخن نیکو بگویند چرا که شیطان بین آنها فتنه و فساد (یا نزاع) ایجاد میکند. یا در سوره قصص آیه 83 به کسانی که اراده برتریجویی و فساد در زمین ندارند وعدهی سرای آخرت داده شده است که تلویحا شاید بتوان گفت که برتریجویی به فساد منتهی میشود. یا در سوره یوسف آیه 100 نزاع بین حضرت یوسف (ع) و برادرانش به فساد ترجمه شده است که ریشه در حسد برادران بر او دارد. از این رو حسد را هم میتوان عاملی بر فساد دانست… اما اصل «ایمان» بنا به آیات 8 تا 12 سوره بقره ارتباط مستقیمی با فساد دارد. صحبت از مردمی است که میگویند به خدا و روز واپسین ایمان دارند اما در آن راستین نیستند. نیرنگ بازند اما وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَاند. در دلهایشان مرضی است که هر دم بر آن افزوده میشود «و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى گويند ما خود اصلاحگريم» (واحیرتا از مشابهت این آیات و احوال این روزهای جهانمان!) این جاست که خدای قهار انگار مهری بر پیشانی آنان میکوبد و ما را به حضورشان آگاه میکند: «بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمىفهمند».
آنتی فساد
اما خداوند راه حل مواجه یا مبارزه با فساد را هم بیان کرده است. شاید بد نباشد اشاره به این نکته که خداوند در چند جا به صراحت میگوید که وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ (بقره، 205) یا در سوره قصص آیه 77 فرموده: إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ. شاید بتوان این طور گفت که خداوند با اعلام موضع صریح نسبت به فساد و مفسدین به نوعی کسانی که او را از زاویه «محبوب» خود مینگرند، آگاه شوند و بدانند که محبوبشان چه دوست نمیدارد و به این ترتیب نهی شوند از انجام آن. همچون مادری که کودک خود را به قصد جذب به نیکی، از فعل بد باز دارد. یا معشوقی که عاشق را از جهت مجذوب ساختن افزونتر او، بطور ضمنی از آنچه نمیپسندد نهی کند. در سوره اعراف آیهی 74 میفرماید: نعمتهای خدا را متذكر شويد و در زمين فساد نكنيد. ذکر نعمتهای خدا یا سپاسگزاری قطب مخالف فساد در زمین گرفته شده است. خداوند حتا فرصت اصلاح هم در نظر گرفته است. اشاره شد که در سوره شعراء آیات 151 و 152 مسرفان به عنوان فسادکنندگان معرفی شدهاند: همانها كه در زمين فساد ميكنند و اصلاح نميكنند. بنا به این آیات انگار خداوند انتظار دارد که مسرفان دست کم به اصلاح بپردازند. این با منش «فرصت دادن» آفریدگار به بندگانش جهت اصلاح امورشان همخوانی دارد. در این آیات همچنین به عدم اطاعت از مسرفین توصیه شده است. یعنی به نوعی عدم اشاعهی فساد… (حیرتانگیز نیست؟!) اما خداوند روش دیگری هم برای مبارزه با فساد بکار میگیرد. در سوره بقره آیه 251 میفرماید: اگر خداوند، بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نميكرد، زمين را فساد فرا ميگرفت. به نوعی انگار حتا این اقدام هم بیشتر پیشگیرانه است تا فساد گسترده نشود. یا در سوره فجر آیه 13 در ادامهی فساد فراوان مورد اشاره در آیه پیش میفرماید: لذا خداوند تازيانه عذاب را بر آنها فرو ريخت. که شاید یکی از نمونههای این عذاب در سوره اعراف آیه 130 آمده که میفرماید: و ما نزديكان فرعون (و قوم او) را به خشكسالي و كمبود ميوه ها گرفتار كرديم شايد متذكر گردند.
مؤخره
باری… نکته قابل مشاهده، روندی -انگار که مرحلهای- است که خداوند در روش رفتار با فساد و مفسدان نشانمان میدهد: آگاهیبخشی درباره چیستی فساد با توضیح انواع و ابعاد آن. سپس توصیه به سپاسگزاری ضمن هشدار و انذار و دادن فرصت برای اصلاح و جبران و در نهایت… براستی آیا چنین خدایی شایستهی پرستش نیست؟ از سویی دیگر نکته قابل تامل به ویژه در این ایام این است که رفتار ما و حاکمان و دستاندرکاران چه نسبتی با این سطح از هوشمندی و ظرافتی دارد که در منش آفریدگار میبینیم؟
در پایان لازم است یادآور شوم که: به رغم مقصود معهود، بادا ببخشایدم هر گونه کوتاهی این قلم را در ادا نکردن جان کلام. آمین.
شماره 28 افق اقتصاد