چطور از چنین فوتبالی میشود لذت برد؟!
به هوای آغاز با تاخیر لیگ برتر فوتبال ایران
رایان سعادت-روزنامهنگار
حکایت این سالهای تیمداری (و نه باشگاهداری) در ورزش و به ویژه فوتبال ایران شبیه به بیماری است که به مجانین میزند. گاهی دردش را انکار میکند، گاهی از درد به خود میپیچد و از مراجعه به پزشک و تجویز داروهای رنگارنگ ترس دارد و گاهی هم آنقدر غرق در بازیهای سمی و فرعی خودساخته است که درد و درمان را باهم از یاد میبرد. منظور از فوتبال ایران نه فقط مدیر و فدراسیون و چهار باشگاه که مجموعهای از تیمهای حاضر در تمام سطوح و سامانهی مدیریت حاکم بر آنهاست مضاف بر آنچه که در مستطیل سبز میگذرد. از نظر این قلم، آیندهی فوتبال ایران به طبیبانی حاذق و مدیرانی عاشق و کاربلد نیاز دارد. متاسفانه بعید است بضاعت فعلی این فوتبال (منظور صرفا منابع انسانی است) توانایی بهبود ریشهای مشکلات حاضر را دستکم تا سالیانی چند داشته باشد مگر این که انقلابی اساسی در این زمینه رخ دهد.
طبیبان حاذق
کار طبیب در وهلهی اول تشخیص بیماری است. تسلط بر انواع احوالات بیمار و درک دلیل رنجوری او و داشتن پادزهر برای رفع درد و زخم از الزامات دیگر چنین طبیبی است. اما حاذق بودن او آنجا رخ مینماید که او درد را از بن و ریشه تشخیص دهد و نه این که به التیام سطحی بپردازد آن هم با پیچیدن نسخی که پیروی از آن اثرات جانبی سوئی بر بیمار محتضر خواهد داشت. شاید بدترین وضعیت برای چنین بیماری افتادن زیر دست پزشکی است که کار را نه از بن که از برگ و شاخه بنگرد و صرفا به تجویز مسکّنهای ضد درد بپردازد.
مدیران کاربلد و عاشق
تعهد به آنچه دوست داری شرط اصلی تحقق خواسته و توفیق است. متاسفانه سالهاست در سامانهی سازمانی کشور مدیرانی بر مسند امور نشسته و مینشینند که به این قانون عمیق و سادهی حیاتی بیتوجهند. این مهم در میان مسئولان بلندپایه و میانی فراگیر است و دومینووار مسبب مجموعهای از نارساییها، ناکارامدیها و نقصها شده و میشود. همین تعهد به کاری که دوست داری و مشتاق انجام آنی تو را به سمت تخصص در آن سوق میدهد. از این رو «تعهد» ایجاب میکند که به کار غیرتخصصی نپردازیم یا افراد را در سمتهای غیرتخصصی به کار نگماریم. شهوتِ شهرت، پوشش فعالیتهای غیرقانونی و ملاحظات سیاسی امنیتی عمدتا از دلایل دیده شده حضور مدیرانی است که در این سالها به صندلی ریاست باشگاهها رسیده یا رسانده شدهاند. البته این مساله شامل همهی تیمها یا باشگاههای موجود نشده و برخی از تیمهای صنعتی روال نسبتا استاندهای داشتهاند از جمله فولاد خوزستان، ذوب آهن اصفهان و سپاهان که پرواضح است اتصال به منابع و حمایت ارگانهای دولتی میتواند یکی از دلایل پایداری نسبی آنها در این زمینه باشد.
راهکارها
وزارت ورزش به سیاق دولتهای پیش از خود عمدتا غرق در وظایف مختلف روزمره و دست چندم است. هیات مدیره و مدیرعامل پرسپولیس و استقلال همچنان توسط وزارت تعیین میشوند. پچپچههای مهندسی انتخابات فدراسیونهای مختلف به رغم انکار وزیر و معاونانش لااقل همچنان چون قبل شنیده میشوند. برای نمونه اما این دو باشگاه پرطمطراق همچنان با صفی از بدهکاران و مسایل حقوقی بینالمللی مواجهند. سادهترین روالهای مدیریتی مثلا در بخشهای روابط عمومی رعایت نمیشود. از این رو انتظار نمیرود تا این وزارتخانه برسد تا نیمنگاهی به شرایط غریب تیم سابقهدار و محبوبی چون ملوان برسد. تجربه نشان داده که در این مواقع رفتار سئولنشینان بیشتر به ازسرواکنی آن هم در شمایل خصوصیسازی نزدیک است. برای کاستن از سردرگمی شرایط و پیچیدهتر نکردن کلافهای موجود، در وهله اول لازم است وزارت بازنگری اصولی و واقعبینانه در نقش و نسبت خود با فدراسیونها و باشگاهها داشته باشد. آزمودن تجربههای پیشین در ظاهری دیگر تلف کردن وقت و سرمایه است. دایه، لَلِـه، پدر، قیّم و رقیب دوآتشه از جمله نقشهایی است که سازمان تربیت بدنی و وزارت فعلی ورزش در این سالها ایفا کردهاند. حالا که ظاهرا طبیب حاذق و مدیر کاربلد و عاشق چندان در دسترس نیست، میتوان با کنار هم نهادن مجموعهای از افراد به برآیندی رسید که آن وظایف را به نحو مطلوب به سرانجام برسانند.
قدم اول یک الزام پژوهشی میدانی است؛ یک عیبیابی گروهی که میتواند توسط گروهی از دانشجویان، محققان، جامعهشناسان و مدیران صورت گیرد. وقتی بیمار به عدم بستری شدن اصرار دارد و نمیشود آن را به تخت بست، چارهای نیست جز این که تیمی از بیرون وضعیت او را به رصد بنشینند و به دادههای قابل استنادی برسند که نشانگر شرح حال او و پلههای نخست سسله اقدامات آتی باشند. دستور کار هم چندان پیچیده نیست: بررسی روال سازمانی و سامانهی مدیریتی حاکم بر تیمها و باشگاههای فوتبال و انطباق آن با اصول نوین مدیریت و رهبری. نتیجهی این پژوهش حفرههای موجود را نشان خواهد داد؛ امری که دیگر نه قابل کتمان است و نه قابل گمشدن در هیاهوهای اخبار روزمره. از پی این مشاهده و مستند است که از دور باطل اتفاقات کاهنده و تکرارشونده میتوان خارج شد و روند اِستاندهسازی سازمانی را پیش گرفت. و اینجاست که لذت ذره ذره به شکلی ارگانیک رخ مینماید و پایداری دستیافتنی میگردد. در این باره باز هم خواهم نوشت.
شماره 28 افق اقتصاد