خانهای از شن و مه
نگاهی به خسارات ناشی از ناراستی، بیسوادی و بیکفایتی در حوزه ورزش
کیارش آهنگر
چند سکانس
کیروش را بالاخره بیرون میکنند. ویلموتس میآید. میگویند احتیاط شده، قراردادش محکم است و مثل قبل نمیشود. ویلموتس میرود، قبل از یک بازی حساس تیم را رها میکند چون پولش دیر رسیده و حقش را میخواهد. دعوا میشود. ویلموتس برنمیگردد و 100 میلیارد تومان غرامت میخواهد! رییس بستری میشود بعد استعفا میدهد و از دسترس خارج میشود. هشتگ «طلوع میکنیم»! یادمان میآید که مورینیو و کلینزمن و زیدان و دیگران صف بسته بودند برای تیم ملی… اینها را سخنگوی وزارت گفته بود. پس نشستهایم به انتظار! کات به سکانسی دیگر. طولانی است و کشدار؛ پس خلاصهش میشود: مربی ایتالیایی رفت و بعد گفت در قطر کسی از طرف من مذاکره نکرده! اینجا اما با دادار و دودور تیم مذاکره راهی آنجا کرده بودند. بعد هم کسی درست نمیپرسد یا قرار نیست بگویند که چه گفتید چه کردید که این شد؟! پس اصل خبر را باید از پشت سطور حدس بزنی لابد لای مصاحبههای بلند-گوها! خبر میرسد که مربیِ حالا دیگر سابق همه چیز را به کاپیتان تیمش گفته. بوی بدی میآید. بوی دروغ و پنهانکاری: مثلا به دستیاران مربی ایتالیایی که برای بازدید از امکانات تیم دو ستاره برای اولین بار به ایران آمدند، گفته شده بود همه مجموعه 60 هکتاری انقلاب متعلق به باشگاه استقلال است! و واقعیت این بود که مدیران استقلال فقط یکی از زمین های چمن این مجموعه را اجاره و تجهیز کرده بودند! در پلانی دیگر از همین سکانس: برف آمده، خوش آمده! اما ناخوش است برای مربی جدید و خوشتیپ. چرا؟ چون پول پیمانکار را نداده بودند آن هم روکش نینداخته بود روی زمین چمن تمرین! پس تیم ماند و حوضش! کدام تیم؟ همان تیم با دو ستارهی آسیایی و میلیونها هوادار. کات به سکانسی دیگر: رییس اسبق فریادزنان میگوید بیش از 200 پرونده شکایت در فیفا داریم! و در اکثر آنها هم بازنده بودهایم. نوش جانمان! کات به سکانسی دیگر: مربی آن یکی تیم پایتخت هم سر کار میرود. میگفت هر روز میگویند ان شا… تومارو! کات به سکانسی دیگر: باز هم با دادار و دودور تیم مذاکرهکننده برای میزبانی تیمهای ایرانی مینشیند پشت میز. آن سوی میز هم دبیر کل کنفدارسیون است که میگویند اختیار اجرایی در این زمینه ندارد! برمیگردیم به زمین و حرف همان میشود که گفته بودند! این را AFC رفتهها و آنجا دیدهها میگویند و خرده میگیرند از دادارها و دودورها! بوی بدی میآید اما انگار به آن عادت کردهایم و حسش نمیکنیم. بوی ریاکاری و تزویر. پس برسیم به سکانس آخر: مربی برزیلِ ایران(!) که تیمش را بعد از سالها به بالای جدول رسانده و نفس بقیه را گرفته میگوید باید بروم. مشکل خانوادگی دارم. ایران جای خوبی است اما نمیتوانم بمانم. بالاخره میگویند باشد اما فردایش کسانی دیگر اعلام میکنند که همان شده سرمربی تیم ملی! چون ارزان است و ریالی حساب میکند و ما را میشناسد! کسی هم نمیپرسد خانواده چطور است؟!
چند سوال
اتفاقات بالا واقعیت موجود مدیریت ورزش در ایراناند. و فوتبال و ورزش برشی از کیک بزرگ سیستم مدیریت در نهادهای کوچک و بزرگ ایرانی. اما بد نیست با طرح سوالاتی چند صورت مساله را بیشتر بشکافیم:
- آیا زمامداران ورزش کشور مسائل فوق را در یک قاب دیدهاند؟
- آیا تکرار اتفاقات مشابه در ورزش و فوتبال تصادفی است؟
- از کنار هم قراردادن این نارساییها و ضعفها به چه نتایجی میتوان رسید؟
- آیا مطالعات موثری در زمینه نحوه مدیریت در ورزش ایران صورت گرفته است؟
- ملاکها و معیارهای واسپاری امور به مدیران در ورزش کشور چیست؟
- تفاوتها و شباهتهای مدیریت در حوزه ورزش با صنعت یا هنر و یا سیاست و اجتماع کداماند؟
- آیا اصول ابتدایی مدیریت در ورزش و فوتبال رعایت میشود؟
- آیا علت عدم توفیقات اقتصادی در حوزه ورزش و باشگاهداری ناشی از نوع مدیریتهاست؟
- آیا بررسی و بکارگیری الگوهای موفق در حوزه ورزش در سطح جهان صورت گرفته است؟
- آیا در زمینه آموزش و پرورش مدیران متخصص در حوزه ورزش اقدامی انجام شده است؟
- راه برونرفت از چرخهی باطل اتفاقات مشابه، تکراری و خسارتآفرین در این حوزه چیست؟
- آیا برآوردی از خسارتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ناشی از تناقضات و تعارضات گوناگون در این حوزه صورت گرفته است؟
- آیا سازمان ورزش ایران چشمانداز یا نقشه راهی اقتصادی-اجتماعی (نه صرفا ورزشی) از سالهای آتی ورزش در ایران دارد؟
- آیا راه حل اساسی و بنیادی برای این معضلات و مشکلات وجود دارد؟
چند نکته
- میگفتند دروغگو دشمن خداست. باید گفت او دشمن خودش هم هست و بر ضد خودش، منافعش و دیگران رفتار میکند.
- دروغ در جهانی که مبنای آن راستی است به حماقت میماند. بیخبران از چنین مبنایی، سازندگان حال و آیندهای رنجآور و پرتعارضاند بیآنکه به آن واقف باشند.
- نگاه غالبا یا صرفا سیاسی و امنیتی به حوزهها رفتهرفته میدان را از تخصص و متخصصان گرفته و عرصه را به فرصتطلبان، بیکفایتها و ریاکاران میسپارد. در نتیجه نارضایتیها را افزایش داده، بر گسستها افزوده و چند برابر بیشتر از قبل بر مشکلات سیاسی و حتی امنیتی میافزاید.
- در این حوزهها خسارت ناشی از ناراستی، بیسوادی و بیکفایتی بسیار بیشتر از ظاهرا سودهای مقطعی و گذرا و غیرپایدار است.
- از کمبود نگاه سیستمی، کلان، مستقل، مشفقانه و اصلاحگرانه رنج میبریم.
- انگار بسیاری از مدیران ما ساکنان سیارهای دیگرند. از مردم و از زمان جاماندهاند و در تعارض و تناقض درونی و بیرونی دست و پا میزنند. هر کاری هم میکنند درست نمیشود که نمیشود.
- باید بایستیم و به خودمان نگاهی بیندازیم. نتایج ناشی از سیاستها و مدیریتها را بدون پردهپوشی یا جانبداری ببینیم و برای ادامه راه بیندیشیم و برنامهریزی کنیم.
- آموزش، آموزش و آموزش حلقه مفقوده مدیریت و مدیران در ایران است بنظر.
- ظرفیتهای فراوانی برای ایران در حوزه ورزش وجود دارد که میتواند در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم برای ما ارزش افزوده ایجاد کند. این ظرفیت گرفتار سیاستها و روشهای ناکارآمد، اشتباه و افتادن در چرخه اشتباهات است.
- انگار به یک شخم اساسی در زمینه مدیریت و تربیت مدیران نیاز داریم.
شماره 39 افق اقتصاد
عکس : Pavel Anoshin