spot_img

در روند بازگشت مربی ایتالیایی با کمک وزارت ورزش، وزارت امور خارجه و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران رخ داد

بازسازی برند استراماچونی

کیارش آهنگر

این یادداشت ضد جایی یا کسی نیست. مقابل بی‌تدبیری ایستاده و درباره آن هم حرف دارد اما فعلا از زاویه مباحث برندینگ به «اتفاق استراماچونی» می‌پردازد. باید اضافه کرد که در شایستگی‌های این مربی شکی ندارد ضمن این که ممکن است تمام کارهای او را تایید نکند. یعنی قرار نیست در فضایی هیجانی، با ملی‌گرایی کور و خام کسانی را علیه کس دیگری برانگیزاند. صرفا بازخوانی متفاوتی است از اتفاقی که در حدود بیش از دو هفته علاوه بر یک تیم و هوادارانش، دست کم دو وزارتخانه و بانک مرکزی مملکتی را درگیر خود کرده است.

پس از به توافق نرسیدن با یک تیم ایتالیایی، از پی تجربه نه چندان موفق با پاناتینایکوس و اسپارتاپراگ، روزهای خوش با اینتر هم دلیلی بر اعتماد صاحبان باشگاه‌ها به مربی جوان نبود. کسی که در دوره‌ای کوتاه نوید مربی متفاوتی از دیار کاتناچیو را می‌داد. جهان اما کوچکتر از این حرف‌هاست و هستند مدیرانی با اعتماد به نفس که در شرایطی که تیم‌شان فاقد یک زمین تمرینی استاندارد است، به آوردن مربی از اروپای غربی دل‌خوش‌اند! این یعنی یک بازار کار جدید و البته یک جای ناشناخته. خبری از راحتی سواحل جمیرای دبی یا آفتاب تند و تیز و برج‌های بلندمرتبه‌ی دوحه نیست. جای دیگری از خاورمیانه، کشوری که تا همین چندی پیش سالها کارلوس کی‌روش مربی اسبق رئال مادرید و منچستر را به کار گرفته بود؛ حتما باید چیزی برای کشف کردن داشته باشد که کارلوس این همه سال در آن دوام آورده. این و بیش از این‌ها احتمالا می‌تواند افکاری باشد که از ذهن مربی ایتالیایی قبل از آمدن به ایران گذشته است.

کارشناسان برندینگ مفهوم «اصالت» را یکی از مولفه‌های مهم در امر برندینگ می‌شمارند. بنا به گفته محمدرضا شعبانعلی کارشناس مدیریت، به نقل از «جیمز گیلمور و جوزف پاین که کتابی به اسم اصالت دارند؛ به شکل جالبی به جایگاه اصالت در تصمیم مصرف‌کننده اشاره‌ کرده‌اند: زمانی یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تصمیم‌گیری برای خرید و استفاده از کالا، در دسترس بودن (Availability) بود. بعد از این‌که جابجایی مشتری و کالا ساده‌تر شد، فاکتورِ هزینه (Cost) مهم‌تر شد. چون مسئله‌ی در دسترس بودن تقریباً حل شده بود. فاکتور بعدی که در تصمیم‌گیری مشتریان جایگاه بالایی پیدا کرد، کیفیت (Quality) بود. اما امروز، اصالت حتی در حال پیشی گرفتن از کیفیت نیز هست و به یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تصمیم‌گیری در انتخاب کالا تبدیل شده. با وجود شفاف نبودن تعریف اصالت، کمابیش می‌توانیم درباره‌ی مصداق‌های آن حرف بزنیم. می‌شود گفت اصالت ویژگی مشترک پیکان و بنز است و چیزی است که شاید بسیاری از برندهای خودروی چینی، حداقل امروز آن را ندارند. اصالت یک انتخاب لحظه‌ای نیست؛ بلکه یک مسیر است. اصالت، مسیری ساده و جاده‌ی هموار نیست. ناهمواری‌ها و موانع این مسیر آن‌قدر زیاد است که نمی‌توان چندان به حفظ و نگهداریِ منِ ساختگی (Fabricated-self) دل‌خوش کرد. ساده‌ترین روش برای طی کردن مسیر اصالت، پر کردن شکاف میان من ظاهری و من واقعی است.» به گفته این کارشناس،«ارزان شدن رسانه، عددی بودن و امکان مقایسه کمی موقعیت خود با دیگران در شبکه های اجتماعی، از جمله مواردی محسوب می‌شوند که تب برندسازی شخصی را جدی‌تر از گذشته کرده‌اند.» با نگاهی به آمار و ارقام آندرا استراماچونی در دوره مربیگیری‌اش می‌بینیم که یک فصل بیشتر در تیم‌های تحت هدایتش دوام نیاورده است. درصد پیروزی‌های کسب کرده در آن تیم‌ها در بالاترین سطح در زمان هدایت اینتر حدود 47درصد بوده و پایینترین درصد پیروزی را هم در اودینزه داشته با حدود 29درصد پیروزی در بازی‌ها. نکته‌ای که در مصاحبه‌های اخیر آندره‌آ صادقانه توسط خودش بیان شده است. او گفته که نمی‌خواهد ریاکارانه رفتار کند و وقتی فهمیده در ایتالیا هواخواه نداشته و مذاکراتش با تیمی ایتالیایی به نتیجه نرسیده به پیشنهاد استقلال فکر کرده است. این را بگذارید در کنار «کالا»یی که او طی این چند ماه عرضه کرده است. تیمی ساخته شده که بیش از نیمی از مهره‌های فصل قبلش را از دست داده است. 9 پیروزی پیاپی و صدرنشینی بعد از 5 هفته توقف کج‌دار و مریز در انتها و میانه‌های جدول. یعنی تقریبا 60 درصد پیروزی در بازی‌های انجام شده. در کنار آنها هوادارانی که اشتیاق‌ و امیدشان به قهرمانی بعد از مدت‌ها برانگیخته شده است. این‌ها محصولات استراماچونی است. محصولاتی که در آن می‌توان مولفه‌های برشمرده برای انتخاب مصرف‌کننده را تایید کرد: کیفیت در کنار هزینه و دسترسی مناسب. جمیع جهات سبب می‌شود که مصرف‌کننده (تیم استقلال) برای از دست ندادن چنین محصولی به تکاپو بیفتد.

سوی دیگر ماجرا وقوع اتفاقاتی است که طی همین مدت نشان از بالارفتن ترند استراماچونی دارد. مصاحبه‌های پی‌درپی با نشریات و شبکه‌های مطرح ایتالیایی طی این مدت. همانها که احتمالا خبر چندانی از او در سالهای اخیر نمی‌گرفته‌اند. بسیج شدن دو سه وزارتخانه یک کشور، تجمع هواداران برای بازگشت و میزان درخواستی که برای تولید این «محصول» (تیم استقلال) وجود داشته از این موارد هستند که نشان می‌دهند بعد از هدایت اینتر، کار در استقلال را می‌توان نقطه‌ی عطف دیگری در تاریخ مربی‌گری استراماچونی به حساب آورد. باید اذعان کرد که این دانش‌آموخته‌ی حقوق، هوشمندانه و البته تا اینجا تا حدی صادقانه رفتار کرده و از قضایای پیش آمده نسبتا به شکل طبیعی بهره برد. مقابل هواداران نایستاد، از ایران تعریف کرد، پل‌های پشت سر را خراب نکرد، با تیم در ارتباط بود، مدیران را نقد کرد و البته حق‌اش را هم خواست. تامین شرایط زمین تمرین و حقوق بازیکنان هم نشان از علاقه او به کار دارد. البته اگر طبق آخرین اخبار بهانه جدید نتراشد و درخواست‌های خارج از عرف نداشته باشد و رشته‌ها را پنبه نکند.

اما درباره عواملی که کار این مربی را به اینجا رسانده‌اند هم می‌شود صحبت کرد. شاید بتوان تصور کرد مدل مدیرانی را که با لبی خندان واریزها را به «فردا» حواله داده‌اند. غافل از این که برای کسی چون استراماچونی فردا همان فرداست نه پس فردا یا روزهای دیگر! این حواله دادن‌های مرسوم شاید برای بازیکنان و البته اهل کسب و کار ایرانی تا حدی آشنا باشد اما در مراوده با آن دسته از آن ور آبی‌ها که «کلمات» برایشان مهم‌ است و حرف و عملشان فاصله نجومی باهم ندارد این رویه جواب نمی‌دهد! مدیرانی که شاید می‌توانستند بدون حواله کردن همه‌ی ایرادها به تحریم و وسط کشیدن پای وزارتخانه‌های کشور، پیش‌پیش همین مسیر را در نظر می‌گرفتند و این همه هزینه را جلوی دید همگان به بار نمی‌آوردند.

شماره 36 افق اقتصاد

 

spot_img

مطالب برگزیده