spot_img

مـُد، کپی‌رایت و دزدی ادبی!

جوهانا بـلـِیکلی- کارشناس رسانه

ترجمه: لیلا عطایی-سهیلا جعفری

قسمت دوم

کپی‌برداری و خلاقیت

هيچ استراحتى براى مد روز بودن وجود ندارد. طراحان بايد هر فصل براى پيداكردن يك ايده شگفت‌آور تازه تقلا كنند كه همه عاشق آن شوند. و اين کار بسيار سودآوری است. البته فرهنگ کپی‌برداری تاثیراتی هم در روند خلاقانه بر جای می‌گذارد. استوارت ویتزمن طراح کفشی بسیار موفق است. او بسیار درباره کسانی که از او کپی‌برداری می‌کنند شکایت کرده است، اما در مصاحبه‌ای او گفت این مساله او را مجبور به ارتقاء کیفی در این بازی کرده است. او باید ایده‌هایی تازه پیدا می‌کرد، چیزهایی که کپی‌برداری از آنها آسان نباشد. او با ایده لژهای Bowden آمد که باید از تیتانیوم یا استیل ساخته می‌شدند؛ اگر شما از نوعی جنس ارزانتر آن را می‌ساختید، در واقع به دو نیم ترک برمی‌داشت. مجبور شد که اندکی بیشتر نوآوری کند. طراحان مد همواره سعی دارند کاری کنند که کپی‌کردن خیلی سخت شود. آنها در تلاشند با در کنار هم قراردادن یک ظاهر امضاء‌دار، یک چیز زیبا نشان بدهند که کی هستند. وقتی دیگران آن را کپی می‌کنند،‌ همه مطلع می‌شوند چون آن‌ها باعث منتشرشدن آن ظاهر در شوی زنده مد شده‌اند، و آن یک زیبایی ادامه‌دار است.

کار دیگری که طراحان مد انجام داده‌اند زنده ماندن در این فرهنگ کپی‌برداری است. آن‌ها یاد گرفته‌اند که چطور خودشان کپی کنند. آنها از خودشان کپی بر‌می‌دارند. با غول‌های Fast Fashion معامله می‌کنند و روشی پیدا می‌کنند تا محصولات‌شان را به یک جمعیت کاملا جدید بفروشند.

ثبت‌ اروپایی و آمریکایی

بعضی از طراحان مد خواهند گفت «تنها در ایالات متحده است که هیچ‌ احترامی به ما گذاشته نمی‌شود. در سایر کشورها حمایت از طرح‌های هنرمندانه ما وجود دارد.» اما اگر نگاهی به دو بازار بزرگ دیگر در این دنیا بیاندازید معلوم می‌شود که حمایتی که پیشنهاد می‌شود واقعا غیرموثر است. در‌ ژاپن، برای مثال، که فکر می‌کنم سومین بازار بزرگ دنیاست، آن‌ها قانون طرح را دارند، که از لباس حمایت می‌کند. اما استاندارد تازگی طرح بسیار بالاست یعنی باید ثابت کنید که لباس شما قبلا وجود نداشته و کاملاً منحصربه‌فرد است. و آن چیزی شبیه استاندارد تازگی برای حق مالکیت انحصاری در آمریکاست که طراحان مد هرگز از آن بهره‌مند نمی‌شوند ودر آمریکا به ندرت این اتفاق می‌افتد. در اتحاديه اروپا، آن‌ها در جهت ديگرى رفتند. با استاندارد تازگى بسيار پايين، همه مى‌توانند هر چيزى را ثبت كنند. اما حتى با اين‌كه اين‌جا خانه صنعت Fast Fashion است و شما با شمار زيادى از طراحان لوکس طرف هستید، آنها معمولاً لباس‌هاي‌شان را ثبت نمى‌كنند. خيلى هم دعواهاى قضايى وجود ندارد. معلوم مى‌شود كه دليل آن خيلى پايين بودن استاندارد نوظهور است. يك نفر مى‌تواند وارد شود و لباس كس ديگرى را بگيرد، سه سانت از پايين آن را كوتاه كند، به اتحاديه اروپايى برود و آن را به عنوان طرحى نو و بديع ثبت كند. خب، این باعث نمی‌شود که هنرمندان کپی‌کار دست‌ بردارند. اگر در واقع نگاهی به آن فهرست ثبت شده‌ها بیاندازید بسیاری از ارقام ثبت شده در اتحادیه اروپا تی‌شرت‌های نایکی هستند که تقریبا شبیه یکدیگرند!

اما این باعث نشده که دایان فان فروستنبرگ دست بردارد. او رئیس کنسول طراحان مد آمریکاست و به حوزه انتخاباتیش گفته که می‌خواهد حمایت از حق تکثیر‌کننده را برای طرح‌های مد بگیرد. با این وجود خرده‌فروش‌ها به گونه‌ای این ایده را سرکوب کرده‌اند. فکر نمی‌کنم تصویب این قانون به جایی برسد، زیرا آنها تشخیص داده‌اند، ادعاکردن این که آیا این یک طرح سرقت شده است یا تنها بخشی از گرایشی جهانی‌ست، واقعا دشوار است. چه کسی صاحب یک چهره است؟ این واقعا سوال مشکلی برای پاسخ دادن است. کلی وقت وکلا و کلی وقت دادگاه را می‌گیرد، و خرده فروش‌ها تصمیم گرفتند که برای‌شان واقعا گران تمام می‌شود.

صنایع فاقد حق حمایت از تکثیرکننده

فقط صنعت مد نیست که از حمایت برای حق تکثیرکننده برخوردار نیست. تعداد دیگری از صنایع هم هستند که از چنین حقی بی‌بهره‌اند؛ از جمله صنایع غذایی. شما نمی‌توانید برای یک دستور غذا حمایت برای حق تکثیرکننده داشته باشید چون در واقع مجموعه‌ای از دستورالعمل‌هاست. شما نمی‌توانید حتی ظاهر و حس بی‌نظیرترین غذاها را شامل قانون حمایت از حق تکثیرکننده کنید. اتومبیل‌ها هم همین‌طورند. مهم نیست چقدر ظاهر مزخرف یا باحالی داشته باشند! شما نمی‌توانید طرح مجسمه‌ای را شامل قانون حمایت از حق تکثیرکننده بدانید. دلیلش، سودآور بودن این وسیله است. مبلمان هم همینطور است، بسیار سودآور است. حقه‌های تردستی، فکر کنم آنها دستورالعمل باشند، یک جورهایی مثل دستورهای غذایی؛ حمایت از حق تکثیرکننده وجود ندارد. برای مدل موها هم حمایت از حق تکثیرکننده وجود ندارد. نرم‌افزارهای منبع آزاد، این آدم‌ها تصمیم گرفتند حمایت از حق تکثیرکننده را نخواهند. فکر کردند بدون آن نوآوری بیشتری وجود خواهد داشت. داشتن حمایت از حق تکثیرکننده برای پایگاه داده‌ها واقعا سخت است. هنرمندان تتوکار آن را نمی‌خواهند. آن‌ها طرح‌هايشان را قسمت مى‌كنند. برای جوک‌ها هم حمايت از حق تكثيركننده وجود ندارد. نمايش‌های آتش بازى، مقررات بازي‌ها، بوى عطر هم همین‌طور. و برخى از اين صنايع شاید به نظرتان يك جورهايى حاشيه‌اى باشند، اما فروش‌ ناخالص براى صنايعى با مالکیت فکری پايين، صنايعى با حمايت از حق تكثيركننده خيلى كم، بسیار بیشتر از فروش ناخالص فيلم‌ها و كتاب‌هاست.

به کسی نگویید!

وقتی با اهالی صنعت مد صحبت مى‌كنيد به شما می‌گویند «به كسى نگو ما مى‌توانيم از طرح‌هاى همديگر بدزديم؛ شرم‌آور است!» اما این الگويى است كه بسيارى از صنايع ديگر بايد در اين باره فكر كنند. زيرا همين الان، آن دسته از صنايع با حمايت از حق تكثيركننده بالا در فضايى كار مى‌كنند كه انگار هيچ حمايتى ندارند، و نمى‌دانند كه چه كنند. وقتى فهميدم كه گروه كاملى از صنايع هستند كه از قانون حمايت از حق تكثيركننده برخوردار نيستند، فكر كردم، «دقيقاً منطقى كه پشت آن قرار دارد چيست؟» دو مورد از ضدونقیض‌های بين منطق قانون حمايت از حق تكثيركننده عبارت است از: نخست: آيا آن شىء هنرمندانه‌اى است؟ پس استحقاق حمايت‌شدن را دارد. آيا يك شىء كپى‌شده است؟ پس نه، لايق حمايت‌شدن نيست. اين يك دوتايى دشوار و بى‌ثبات است. دوم: آيا آن يك ايده است؟ آيا چيزى است كه نياز به گردش آزادانه در يك جامعه آزاد دارد؟ حمايتی در كار نيست. يا اين كه يك چیز فيزيكى جدا از يك ايده است: چيزى است كه كسى ساخته و خودش مستحق مالكيت آن براى مدتى و پول درآوردن از آن است؟ مشكل اين است كه فناورى ديجيتال منطق اصطلاح فيزيكى در مقابل مفهوم ايده‌اى را كاملاً واژگون كرده است. اين روزها، ما واقعاً كتاب را به عنوان چيزى كه روى قفسه‌هايمان بنشيند نمى‌شناسيم. يا موسيقى را به عنوان چيزى كه شىء فيزيكى است و مى‌توانيم نگهش داريم؛ يك فايل ديجيتالى است. در واقعيت به ندرت در ذهن ما قالب فيزيكى به خودش مى‌گيرد. زيرا مى‌توانيم آن‌ها را خيلى راحت كپى و منتقل كنيم. در واقع در فرهنگ ما گردش دارند. بیشتر شبیه ايده‌ها هستند تا شبیه اشیاء مشخص فیزیکی.

ما نمی‌خواهیم مساله خلاقیت و مالکیت را برای وکلا بگذاریم تا حلش کنند. آنها باهوشند. اما شما برای فهمیدن این احتیاج به تيمى از آدم‌هایی سرسخت و خُردکننده دارید. تلاش براى فهميدن اين كه: كدام نوع از الگوی مالكيتی در جهان ديجيتالی، منجر به بيشترين میزان نوآورى خواهد شد؟ پيشنهادم اين است كه مد ممكن است محل خيلى خوبى براى شروع كردن به يافتن الگویی براى صنايع خلاق در آينده باشد.

نیمه دوم امرداد 99 | شماره 49 افق اقتصاد

spot_img

مطالب برگزیده