«افق اقتصاد» نشانههای حذف عادل فردوسیپور و نود را در فضای کار و کسب نوین بررسی میکند:
رشد ارگانیک، حذف غیرارگانیک!
گلی محمدی – عارف کردستانی
«شاید فقط در ایران اتفاق بیفتد.» احتمالا جملهای است که به ذهن خیلیها هنگام قطعی شدن حذف عادل فردوسیپور و برنامهی نود از کنداکتور پخش شبکه سه نقش بسته. جملهای حالا دیگر کلیشهای که بسیاری از فعالان نسبتا پیگیر شبکههای اجتماعی، گاه و بیگاه از پی خبر یا ویدئویی کوتاه با آن مواجه شدهاند. در این کیس اما، بد نیست یادی کنیم از همین چند وقت اخیر که برنامهی پرطرفدار و پرسابقهای مثل «تخت گاز» بیبیسی با میلیونها بیننده در سرتاسر جهان به دلیل اختلاف و دعوای یکی از مدیران بیبیسی با مجری معروف برنامه تعلیق و از کنداکتور تولید و پخش این تلویزیون خارج شد. پس تا اینجا، مثال جمله اول گزارش نقض شده. البته این روش، یادآور قیاسهای بعضا معالفارغی است که عادل در برنامهاش بین برخی رویدادهای خاص فوتبال داخلی و خارجی انجام میداد بیآن که به ریشههای آنها توجه کافی داشته باشد. با همهی این حرفها، اگر فکر میکنید قرار است گزارشی «ضدعادل» بخوانید، پیشنهاد میکنیم درنگ کنید و تا آخر همراه این گزارش باشید. قرار است در این گزارش به زاویهای بنگریم که تا به حال در جای دیگری به آن پرداخته نشده است.
شاید کم و بیش چنین چیزی را در خاطرات کارآفرینان نامی خوانده و شنیده باشید؛ شروع از هیچ. اتکا به داشتهها و دانستهها و سپری کردن دوران بلوغ و گام نهادن در پختگی و رسیدن به ثبات در بازار البته همراه با نوساناتی در طول مسیر. رشد ارگانیک یا رشد طبیعی به رشدی اطلاق میشود که بدون ابزار یا دوپینگهای خاص خارج از مسیر طبیعی روی دهد. و میتوان گفت مسیری که عادل و نودش پیموده تا حد زیادی واجد شرایط رشد ارگانیک بوده.
«نودِ سیاسی» یا «نود را چه به سیاست؟»
شاید خیلیها خاطرشان نباشد. شبی که گوینده مرد اخبار ساعت 22:30 شبکه دو سیما (که از قضا بعدها مدتی به عنوان مدیرعامل باشگاه استقلال اهواز مشغول خدمت شد!) متن اطلاعیهای را میخواند که طی آن واژهای چندپهلو به ادبیات سیاسی-رسانهای آن سالها وارد شد. «خودسر» یا «عوامل خودسر» که در اطلاعیهای درباره قتلهای موسوم به زنجیرهای به کرات تکرار شده بود، در کنار واژهی «خودجوش» در فضای عمدتا عبوث و ملتهب رسمی آن سالها به کرات و البته بسیاری اوقات به طعنه استفاده میشد و واجد معنایی خاص بود. چیزی که تفسیر و تعبیر مخاطب فعال را میطلبید چرا که به یک ناگفتنی اشاره داشت؛ اشارهای که نمیشد سرراست بیانش کرد. اما بیش از یک دهه بعد، وقتی که دیگر خواه ناخواه کارکرد بسیاری از واژهها و مفاهیم تغییر کرده بودند و چیزهای خشک و جدی در سیل ناگزیر شبکههای اجتماعی رنگ باخته بودند؛ واژههای مذکور هم جای جدیدی برای خود پیداکردند. مثلا در نود، در متن «نود درجه» یا حین گفتوگوی چالشی با مدیر یا مسئولی، آنجا که تماشاگرانی به شکل «کاملا خودجوش» اقدامی علیه این یا آن انجام داده بودند که ظاهرا عقبهای دستوری نداشت؛ عادل با زیرکی و به شکلی طنازانه با استفاده از این عبارت منظورش را به مخاطب میرساند. کارکرد واژه در فضای جدید و توسط گویندهای جدید تغییر کرده بود. این البته تنها تنهی نود به سیاست نبود. چه، این مورد احتمالا چندان به چشم و بیان اهل فن نیامده باشد اما شاید یکی از بارزترین برخوردهای نود با سیاست در شبی بود که همه میدانستند پیامکهای ارسالی به این برنامه چه هدفی دارد و از قضا(!) باز هم ظاهرا به شکلی «خودجوش» ایراداتی در رسیدن پیامکها ایجاد شده بود و آمار شرکتکنندگان به شکلی نه چندان طبیعی کند پیش میرفت. شاید بتوان گفت تماس عادل و نودش با سیاست طی سالهای اخیر طی یک شیب نسبتا تند به گردنههای پیچیدهای رسید که شاید اجتنابناپذیر مینمود. ایراداتی که روزنامههایی مثل «کیهان» و «جوان» از عادل و برنامههایش میگرفتند به خصوص در یکی دو سال اخیر کم نبود. روزنامههایی که به تجربه ثابت شده وقتی دست روی فرد یا موضوع خاصی گذاشتهاند احتمالا میبایست منتظر رخدادهایی ویژه هم بود. به قولی «توپخانه کیهان» به ویژه در یک سال گذشته علیه فردوسیپور یا آنطور که خطابش کردند «کارشناس توپ و توپبازی» راه افتاده بود. گرچه از سال 95 ماجرای عادل و کیهان به واسطه اشاره به فیلم «فروشنده» در نود آغاز شده بود اما حالا دیگر آیتمها و نظرسنجیهای برنامه هم از گزند کارشناسان کیهان در امان نبودند. حالا دیگر به قول کیهان وقتی «این به اصطلاح گزارشگر فوتبال» در «برنامه به اصطلاح فوتبالی 90» درباره ریزش ساختمان پلاسکو نظری دارد یا درباره حضور زنان در ورزشگاه نظرسنجی میگذارد، زیر تیغ اهالی کیهان قرار میگیرد. اما از سویی دیگر روزنامه «جوان» هم در مرداد 97 از «ضرورت تجدیدنظر جدی برنامه نود پس از نزدیک به دو دهه از فعالیت رسانهای» میگوید و پیشپیش اعلام میکند که «زمان آن فرارسیده تا کارشناسان رسانه درباره یکی از پرمخاطبترین برنامههای رسانه ملی و نقش فرهنگی آن جرئت به خرج داده و زمینه ارتقای کیفی آن را رقم بزنند.» اینها و بیش از اینها نشان میدهد که نود برای سازندگان، مخاطبان و سیاستبازان برنامهای خاص بوده چرا که به پدیدهای میپردازد که در عصر امروز به شدت فراگیر و قابل تأمل است. فوتبالی که فردوسیپور در برنامهی کتابباز و گپ و گفت با سروش صحت آن را از قول «سایمون کوپر»(نویسنده کتاب «فوتبال علیه دشمن») این گونه معرفیاش کرده:«فوتبال میتواند انقلاب کند، کشوری را بهم بریزد یا در یک کشور اتحاد ایجاد کند و میتواند هر اتفاق قابل تصوری را در عرصه زندگی سیاسی اجتماعی کشورهای مختلف رقم بزند.»
متاسفانه آدرسی که تصمیمسازان و حذفکنندگان نود به فعالان فضای کسب و کار میدهند به طور ضمنی، یأس را دامن میزند و امید به پیشرفت و مفهوم رشد و اصطلاحا نان بازو را خوردن را زایل میکند. تصویری که این سیستم (احتمالا بیآنکه به این ابعاد واقف باشد) از خود برجایمیگذارد این است که «اینجا رشد سقف دارد!» و «شرایط رشد متوازن برای همگان میسر نیست» و «ما تعیین میکنیم چه کسی چقدر یا تا کی و کجا بالا بیاید!»
عادل و نود؛ رشد ارگانیک، حذف غیرارگانیک!
بازهم برگردیم به عقب. اواسط دهه هفتاد. مسابقات تنیس فیوچرز در مجموعه انقلاب… و شاید شنیده باشید شروع حضور عادل در تلویزیون از گزارش آن مسابقات تنیس بوده است. پس از گذر از دوراهی انتخاب بین گزارش تنیس و فوتبال و بعدتر الگوگیری از یک برنامه مشابه آلمانی، نودِ فردوسیپور متولد میشود؛ با یک دکور ساده که آن روزها این چنین نمینمود. اگر بخواهیم با ادبیات معمول کار و کسب، مسیر پیمودهی عادل را بیان کنیم میشود گفت که انگار جوانکی از زیرپلهای کارش را شروع کرده، اعتماد مشتریانش را جلب کرده، کارش را دوست داشته و این دوست داشتن را در بهبود کیفی محصولش عیان کرده، بعد رفتهرفته مغازهاش را بزرگتر و بزرگتر کرده طوری که بتوان اسم مارکت روی آن گذاشت. به عبارتی شاید کم و بیش چنین چیزی را در خاطرات کارآفرینان نامی خوانده و شنیده باشید؛ شروع از هیچ. اتکا به داشتهها و دانستهها و سپری کردن دوران بلوغ و گام نهادن در پختگی و رسیدن به ثبات در بازار البته همراه با نوساناتی در طول مسیر. رشد ارگانیک یا رشد طبیعی به رشدی اطلاق میشود که بدون ابزار یا دوپینگهای خاص خارج از مسیر طبیعی روی دهد. برای مثال شاید این عبارت را در فضای مارکت دیجیتال شنیده باشید؛ فالوئرهایی که کیلویی خریده میشوند در حکم ابزار رشدغیرارگانیک یک صفحه مجازی یا شبکه اجتماعی به شمار میآیند. و میتوان گفت مسیری که عادل و نودش پیموده تا حد زیادی واجد شرایط رشد ارگانیک بوده. او «تولیدگر» بوده، البته که لغزشهایی هم داشته اما به مرور و در طول مسیر اشتباهات یا کمبودها را اصلاح و جبران کرده و پیش از همه با وفاداری به خودش مراحل بلوغ را سپری کرده و خود را تثبیت کرده یا «برند» شده است. از سویی رفتهرفته، وزنهی حسادتها و سنگاندازیها و مخالفتها هم سنگینتر شده تا ما را یاد جملهای شبیه جمله اول گزارش بیندازد. عباراتی مثل این که در سطح جامعه هم کم شنیده نشده:«اینجا وقتی بالا بری عوض این که تشویقت کنن به هر ترتیبی که شده میخوان بزنن تو سرت و بکشنت پایین!» متاسفانه آدرسی که تصمیمسازان و حذفکنندگان نود به فعالان فضای کسب و کار میدهند -در حالتی نسبتا خوشبینانه حتا- چیزی شبیه به این است. تصویری که این سیستم (احتمالا بیآنکه به این ابعاد واقف باشد) از خود برجایمیگذارد این است که «اینجا رشد سقف دارد!» و «شرایط رشد متوازن برای همگان میسر نیست» و «ما تعیین میکنیم چه کسی چقدر یا تا کی و کجا بالا بیاید!» در واقع به طور ضمنی، یأس را دامن میزند و امید به پیشرفت و مفهوم رشد و نان بازو را خوردن را زایل میکند. البته رویکرد «مفرغی جلوه دادن طلا» منحصر به طبقه یا قشر خاصی نیست. تجربه نشان داده که مدعیان کاربلدی یا آن دسته از کارآفرینانِ نه چندان شریف و ایدهدزد! حتا در قامت شیک و مجلسی(!) را هم میتوان در زمرهی «مفرغیون» قرار داد. همانها که عمدتا مسیر طبیعی رشد و پرورش و یادگیری و بالندگی را نرفتهاند و حضور غیرارگانیکشان وابسته به خودشان و توانمندیهاشان نیست. درونزا رشد نکردهاند و شرایط و کسی از بیرون آنها را بر جایی که هستند قرار داده است. شوربختانه به درست یا غلط، به خصوص در چند ماه اخیر، اقدامات یک بخش از دستگاههای کوچک و بزرگ حاکمیتی در اذهان عمومی به پای کل حاکمیت ریخته میشود و تبعات جبرانناپذیری به اعتماد عمومی وارد میکند. کمی درنگ بر زمان اعمال و اعلام حذف نود و عادل گواهی است بر این ماجرا.
عادل، نود و فرار مغزها!
تب فرار مغزها یا رسمیترش مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از کشور شباهت غریبی با مورد عادل و نودش دارد. مهاجرت نخبگان اگر دلایل شخصی نداشته باشد، معمولا برای کار و زندگی در شرایط بهتر است. طی آن فاصله احتمالا انقطاعی بین عزیزان سفرکرده و دیار مادری رخ دهد که شاید نتیجهاش دورشدن آنها از سطوح اولیه اتمسفر شرایط داخل کشور به سبب تمرکز بیشتر بر فضای جدید زیستیشان باشد. شباهت چنین احوالی با ماجرای عادل هم در این نقطه است. او علاوه بر 90، تهیهکنندهی برنامهی «فوتبال 120» هم بوده که از شبکه ورزش پخش میشود. این یعنی پوشش رویدادهای داخلی و خارجی فوتبال. اما با حذف 90، انگار ارتباط مجری-تهیهکننده برنامه با «سرزمین مادری» قطع شده باشد! اگر نگوییم حق رساندن صدای خود در این زمینه به مخاطبان از او سلب شده لااقل بعید است اظهارنظر یا صدایی از او طی این مدت و در این باره بشونیم. او در تبعیدی ناگهانی به «خارج» سفر کرده! یعنی جایی که مجبور است فقط درباره فوتبالهای «خارجی» صحبت کند و صدایش را به مردم برساند!
روایات مختلف، اخبار تایید نشده
اگر بخواهیم کمی در میان تحلیلها تنفس بدهیم، بد نیست بدانید که شنیدههای تایید نشدهی دیگری هم هست که مؤید زوایای دیگری از حذف عادل و نود از شبکه سه است. این که یکی از مدیران رسانهای دولت نهم و دهم بر مسند شرکتی نشسته که حالا سرمایهگذار چند برنامه از برنامههای نه چندان کمخرج و جدید شبکه سه است و به پشتوانهی سرمایهی تحت اختیار، حمایت خود را از آن برنامهها منوط به حذف نود و تهیهکنندهاش کرده است. بنا بر این روایت در واقع حذف عادل جنبه اقتصادی هم داشته و پای منافعی خاص در میان است.
رفتارشناسی مدیران؛ کنش رسانهای طرفین
افکار عمومی در سالهای اخیر رفتارهای غریب حاکمیتی کم ندیده. کارهایی که در نگاه اول بعید جلوه میکردند اما با گذشت زمان جلوی دیدگان بهتزده رخ دادهاند و کسی هم مانعشان نشده یا نتوانسته بشود. شاید اگر چند سال که نه همین چند ماه پیش میشنیدید که نود قرار است حذف شود، احتمالا گوینده را چندان جدی نمیگرفتید. از منظر رفتارشناسانه به نظر اغلب این اقدامات از الگویی نسبتا واحد پیروی میکنند. زمینهسازی، اقدام و دیگر هیچ! البته منظور از هیچ، ارائهی پاسخی قانعکننده یا رفتار مسئولانه از سوی فاعلان فعل است! در همین مورد نود، درست یک روز پس از دریافت جایزهی بهترین برنامهی مردمی در جشنوارهی جام جم، خبر حذف عادل توسط «روابط عمومی» سازمان اعلام شد آن هم در شرایطی که تعطیلات نوروز نزدیک بود. روزها پس از این اقدام و بعد از تعطیلات در حالی که اخبار سیل فضای رسانهای را تحت تاثیر قرار داده بود، «قائم مقام» شبکه سه (دقت کنید هنوز از مدیر تازه از راه رسیده شبکه خبری نیست) با اعتماد به نفس تمام میگوید این تغییرات در یک رویکرد «طبیعی» صورت گرفت و این برنامه «میبایست» تغییر میکرد؛ حتا چند سال پیش و زودتر از اینها باید انجام میشد! و با خونسردی تمام از تولید برنامهی جایگزین 90 «متناسب با ذائقه مردم» سخن میگوید! اینجا سوال اصلی که پیش میآید به تناسب میان جایزه کذایی و حذف برنامه 20ساله ربط ندارد. یکی از سوالهای اصلی به سخره گرفتن «نظر و ذائقهی مردم» و تسری این رفتار بر سایر شئون حاکمیتی است. و بدتر، خود را به خواب زدن از پس آن است که ممکن است به ماندن زیر آوار منجر شود… از نگاه حرفهای-مدیریتی هم اگر بنگریم سازگاری با اصول پایه پذیرفته شده در آن به هیچ عنوان مشاهده نمیشود. در طرف مقابل، به رغم تلاش عادل بر زدن برچسب «فرزند رسانه» به خود، این مورد هم نتوانست تصمیم اخذشده را تعدیل کند. انتشار عکسی از او در میان سیلزدگان گلستان در روزهای ابتدایی تعطیلات نوروز، یا پخش فیلم دورهمی نودیها در رستوران و این آخری جشن امضای کتاب به نفع سیلزدگان تنها حضورهای رسانهای فردوسییپور بوده که نشان میدهد قصد او دامن نزدن به ابعاد ماجرا و خراب نکردن پلهای پشت سر است. این موضوع در واکنش منفی او به شعارهای سیاسی علیه مدیر جوان شبکه 3 هم در همین مراسم نمود داشته است. البته خبری هم منتشر شد که حاکی از این بود که عادل سعی کرده از کانالهای ارتباطیاش برای رایزنی و بازگشت استفاده کند. اما خبر قطعی را رییس صداوسیما به برادرزادهی خود حمید علیعسگری داده است؛ «نود دیگر پخش نمیشود.»
«گفتنیها کم نیست»
لابد شنیدهاید که مدیران یا کسانی که تصمیمگیری برایشان مهم است برای انجام هر تصمیمی هزینه/فایده میکنند. این که تصمیم یا قدم پیش رویشان چه فوایدی برایشان خواهد داشت و با چه هزینههایی مواجهشان خواهد ساخت. گردانندگان کارزار حذف نود هم لابد نیمنگاهی به این موضوع داشتهاند. اما نباید فراموش کرد که تاثیر اقداماتی از این دست بر اذهان عمومی و در شرایط کنونی کشور میتواند نرخ تصاعدی داشته باشد. امری که از نگاه کسانی که در بطن جامعه نیستند میتواند مغفول واقع شود. حتا اگر در این مورد نشانههای مقطعی آن فروکش کند و به نظر برسد که اصطلاحا «کار جمع شده» اما آثار آن در میان مدت و درازمدت احتمالا به شکلی دیگر خود را بروز خواهد داد.
نیمه اول اردیبهشت 98 | شماره 21 افق اقتصاد