سهم بحران آب در کشاورزی
نگرش تکمحوری در مقابل نگاه سیستمی
در بخش کشاورزی هم مدیریت منابع آبی دچار مشکل است و تاکنون مدیریت صحیح اجرا نشده است. اینکه بخش کشاورزی با ارقام متفاوتی که ارائه میشود 90 درصد یا ۹۲ درصد مصرف آب کشور را در اختیار دارد نمیتواند دلیل بحران کمآبی کشور باشد. آمار و ارقام دقیقی وجود ندارد که بخش کشاورزی چقدر آب مصرف میکند و در هر استان به چه صورت است؟ مشخص نیست چند درصد منابع آبی در بخش کشاورزی هدر میرود؟
در آمار و ارقام مناقشه است و در هر شرایطی؛ خشکسالی و ترسالی سهم بخش کشاورزی همواره همین ارقام بوده است. در اینکه بخش کشاورزی مدیریت بهینه منابع آبی ندارد و باید برای آن برنامهریزی شود شکی نیست ولی اینکه سهم بخش کشاورزی در بحران آبی چقدر است و حالا باید چقدر جبران هزینه کند مشخص نیست.
در نگرش کارشناسان این موضوع شکل گرفته که بخش کشاورزی اتلاف منابع آبی دارد و سهم بخش صنعت کم است (پس سهم بخش صنعت از منابع آبی را افزایش دهیم) حال پرسش این است که با چه آمار و تحقیقی به این دست یافتهاند؟ در همین حال بخش کشاورزی برای مدیریت صحیح و بهینه آب راهکارهای مختلفی پیش رو دارد، یکی از آنها اصلاح الگوی آبیاری است.
حرکت به سمت کشاورزی مکانیزه و فاصلهگرفتن از کشاورزی سنتی میتواند گامهای مهمی در جهت کاهش اتلاف منابع آبی کشور باشد. در بسیاری از مناطق کشور، روش آبیاری غرقابی است که مزارع معمولاً به صورت نواری، کرتی، نشتی یا جوی و پشته آبیاری میشوند که هدررفت آب زیاد است. در مقابل روش آبیاری تحت فشار که شامل آبیاری قطرهای و آبیاری بارانی است در ایران متداول است. این روش در ایران در دهه 50 به کار گرفته شد و سطوح بزرگی با این روش آبیاری شدند ولی با مرور زمان مزایا و معایب این روش مشخص شد. هزینههای زیاد و تکنیکهای نسبتاً پیشرفته این روش و نمکها و مواد جامد معلق در آبهای ایران از معایب آبیاری قطرهای بوده و باعث شده که کشاورزان کمتر از این روش آبیاری استفاده کنند اما این معایب دلیل این نیست که ما این روش را کنار بگذاریم.
استفاده از روش آبیاری قطرهای نسبت به روش غرقابی میتواند پنج تا شش برابر مصرف آب را کاهش دهد. اما نکته این است که اصلاح الگوی آبیاری در بخش کشاورزی نیازمند تخصیص اعتبار و رفع موانع موجود برای به کارگیری این روش توسط بهرهبرداران است. نکته بعدی اینکه همه بهرهبرداران را نمیتوان به این روش ترغیب کرد، به دلایل مختلف از جمله کوچکبودن اراضی و به صرفه اقتصادی نبودن بهکارگیری این روشها.
بنابراین انتظار مجهزکردن تمامی بخش زراعت (زراعی و باغی) به این الگو درست نیست. علاوه بر این، اصلاح الگوی آبیاری به تنهایی منجر به الگوی مصرف بهینه آب در کشاورزی نمیشود. توجه به موضوعاتی از قبیل آبخیزداری و آبخوانداری، تدوین برنامه کاشت متناسب با اقلیم، تدوین الگوی کشت برای هر منطقه، باید مطالعه درباره بذرهای مقاوم در برابر کمآبی، ذخیره منابع آبی، استفاده از پسابها و سایر راهکارهای دیگر را که با مطالعه و تحقیق میتوان به آن دست یافت در نظر گرفت. باید نوع نگرش تکمحوری و تکموضوعی برای حل مسئله کنار گذاشته شود و به مسئله، سیستمی توجه شود که همه متغیرهای تاثیرگذار بر آن دیده شود تا هدف تحقق یابد.
اندیشکده تدبیر آب ایران
شهریور 99 | شماره 50 افق اقتصاد