یک نمایش بهم پیوسته و سرشار از هویتهای رنگی
دریافتی مدرن نسبت به سنت
نگرانی بیشتر عوامل مد در دنیای امروز نه تنها زیبایی اثر بلکه احیا و پیوستگی و مناقشات فرهنگ کهن و یکپارچهسازی دیروز و امروز است.
«شولا» در نگاه اول و با توصیفات تیم اجرایی آن و طراح لباس این مجموعه خانم آذر داستانهای خیالی و آشنای کهن است که توانسته با نگاهی منحصر به اندیشه خود پیوندی را میان مد، ادبیات و موسیقی فراهم کند.
در مواجه اول با لباسهای شولا مجموعه همزاد، اولین نکتهای که توجه مخاطب را به خود جلب میکند حضور سیال رنگهاست. سپس دوخت لباسهایی که تکههای زیادی به آنها دوخته شده است. گویی هر لحظه انتظار میرود هر تکه از هم جدا شود تا ساختار و فرم دیگری را در لباس ایجاد کند. در قسمتهایی از لباسها پارچههای بداههای طراحی شده مخصوصا در قسمت آستین که طبق گفتههای تیم شولا تمرکزشان بر آستین بسیار زیاد است.
فرمهایی بیشتر به شکل اشکال هندسی سرگردانی که تمام تلاش خود را کردهاند تا بتوانند مخاطب را درگیر خود کنند. تا مخاطب سرکی به داخل لباس، درزهای لباس و قسمتهای مخفی لباس بزند و از کشف خود در لباس لذت ببرد.
در این لباسها ما تماما نمیتوانیم انتظار یک رویداد سنتی را داشته باشیم. چالشی در زمان و فضا که سرگردانی انسان معاصر را برای حفظ حیات خود-دانسته یا ندانسته- در اثر میتوان حس کرد.
دوختها و سوزندوزیهایی را در برخی از لباسها مشاهده میکنیم که قرار است به مخاطب فضا و نشانی از یک فرهنگ کهن را القا کند. اما خیلی ظریف به آنها پرداخته نشده است. میتوانیم اینطور در نظر بگیریم که این سوزندوزیها جایی میان دنیای مدرن و دنیای پیشین ما از هم رشتهرشته شدهاند.
در لباسهای «همزاد» شاهد فرم یکسانی در مجموعه هستیم. با اندکی دقت میتوان نمادها و فرمهای یکسانی را متوجه شد که یک جز از کل محسوب میشوند و ردی در تمام آثار دارند، اما از هم جدا که هر کدام روایتگر یک داستان، یک خیال و یک تاریخ هستند.
اجرای لباسها بصورت آویز از تکنیک دوخت و حجم رنگها کاسته است. شاید این لباسها در اندام انسان یا مانکن نفوذ عمیقتری بر مخاطب میگذاشت که به دلیل شرایط حال گالریها و فضای حاکم بر ایران نمیتوان به آن خردهای گرفت. حضور رنگها و داستان هر لباس برای مخاطب مجموعهای از احساسات و امکانات را در شرایط حال حاضر و غمزده دوران کرونا فراهم کرده است. طراحیها در این دوران کرونازده نشاط و هیجان زیستن را به مخاطب عرضه میکند و او را وامیدارد تا در این باغ قدم زند و کمی خیال کند.
در این مجموعه از نظر دوخت و الگوسازی شاهد الگوهای قومی و بومی هستیم که به شکل امروزی دوخته و پرداخته شده است و نشان از توجه طراح این مجموعه و تحقیقات ایشان بر روی لباس اقوام ایران دارد. در قسمتهایی دوختها بسیار شاخص و ارزشمند و در قسمتهایی سادهتر از انتظار است.
لباسها دارای ترکیبی متناقض هستند. گاهی میتوان نماد و نشانی را در آنها جستجو کرد و گاه تنها یک اثر گرافیکی هستند که نماینده رنگ میتوانند باشند.
این مجموعه متشکل شده از طراح لباس، گرافیست، کارشناس ادبیات و موزیسین که همگی با هم در این مجموعه همکار و همفکر هستند. ادبیاتی که در «استیتمنت یا بیانیه» این مجموعه استفاده شده سنگین است. میتوان گفت کمی تکبُعدی پیش رفته است و تا حدودی برای مخاطب پیچیده به نظر میآید. باید در نظر گرفت اینجا یک کارزار مد است و شاید گاهی نباید از این جایگاه فراتر رفت.
امروز بسیار شاهد آن هستیم که خیلی از طرحها با فرمی نامتقارن و جزییاتی پیچیده وارد عرصه مد شدهاند. بسیاری از آنها بیهویت هستند و هیچ پاسخی برای این وادادگی ندارند. این پیچیدگی را در برند شولا نیز میتوان مشاهده کرد. جزئیات فراوان که گاهی در آنها اغراق زیادی شده است و در هر قسمت رها هستند. مانند تکه پارچهای که بلاتکلیف مانده و یک ضخامت را در برخی از لباسها ایجاد کرده است. جای خالی برخی از نمادشناسیهایی که میتوانست همراه با کانسپت همزاد برای مخاطب معرفی شود نیز حس میشود.
البته چه کسی میتواند بگوید این درست یا نه؟ چون در مد پاسخ درستی هیچگاه وجود ندارد و شولا در تلاش است که هر شخص در آثار او همزاد خود را جستجو کند و با خیالش به آن جان بخشد.
در انتها:
با دقت به لباسها و برشها و پرداخت به رنگ و جزئیات مجموعه میتوان دید که در کل انرژی زیادی برای طراحی و اجرای لباسهای این مجموعه صرف شده است. این راهی است که مجموعهی شولا تازه شروع کرده تا بتواند گواه حضور رنگها را در این دوران تحکم بخشد. اینجا نقطه خیال شولاست که خود را به مخاطب چنین معرفی میکند. هر تکه یک خیال است؛ از آن خود و دیگری که در پی اوست.
بهمن 99 | شماره 68 افق اقتصاد