فوتبال دستنشاندهی سیاسیون
بزرگترین دشمن فوتبال مستقل، قدرتمند و ثروتمند کسانی هستند که استقلال فوتبال، آنها را از وادی تصمیمگیری و تصمیمسازی برای این ورزش خارج میکند. سیاسیونی که با نگاه قیممابانه خود، ورزشیها را فاقد درک و نگاه و بینش میدانند و با موضعی متکبرانه برای ورزش تصمیم میگیرند. در این مسیر البته عناصری از جامعه ورزش هم همراه این افراد میشوند و جاده را برای وابستهشدن ورزش باز میکنند. این نوع نگاه ابزاری به ورزش نه فقط مختص یک دولت که در دولتهای مختلف مشاهده شده است. نگاه سیاسیون به مدیریت ورزش از جنس «زاپاس» است که اگر اینگونه نبود دوستان ما بعد از میسرنشدن حضور در برخی سمتها به ناچار وارد ورزش نمیشدند یا اینکه سازمان ورزش را برای فردی نگاه نمیداشتند که پس از ناکامی در رسیدن به شهرداری تهران، راهی خیابان سئول شود. داستان دولت آقای روحانی هم جدا از دولتهای گذشته نیست و البته داستان ورزش کشور هم جدا از عملکرد دولت نیست.
تردیدی نیست که اگر آقای صالحی امیری وزیر ارشاد میماند، عزم ورزش نمیکرد و اگر وحدت و انسجام در جامعه ورزش وجود داشت، جناب رییس جمهور این گونه به ورزش نگاه نمیکردند که افراد مانده از بخشهای دیگر را روانه این عرصه کنند. یک فرد چگونه میتواند هم برای کتابخانه ملی هم وزارت ارشاد هم وزارت ورزش و کمیته المپیک همزمان صلاحیت داشته باشد؟! پاسخ جناب روحانی به این سوال گره از سوالات بزرگتر هم میگشاید.
از دولتی که تورم در آن به نزدیک 50 درصد میرسد و ارزش پول ملی این گونه نزول میکند، چرا باید توقع داشت که ورزش را خوب و درست اداره کند؟ عملکرد آقای سلطانیفر در وزارت ورزش عیانتر از سایر بخشها پیش روی مردم است و حداقل نحوه اداره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در چند سال گذشته نشان از نگاه اشتباه این وزارتخانه به فوتبال دارد. ورزش و فوتبال ورشکسته امروز جدا از سایر بخشهای زیر نظر دولت نیست. بیتردید عقبماندگی فوتبال بخشی از نقشه وابستهماندن فوتبال به سیاسیون و بانیان دلار 30 هزار تومانی است.
نتیجه این رویکرد و نگاه دولتی، وضعیت امروز وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال است. نمادی از ناکارآمدی دولت که بخشهای مختلف کشور را فراگرفته و پدیدآورندگانش به جای پاسخ به افکار عمومی، طلبکارانه به دنبال توسعه قدرت خود هستند. وزارتخانهای که اثرات منفیاش بر ورزش تا سالها باقی خواهد ماند و آواربرداری از آن به این زودیها میسر نخواهد شد.
در روزهای منتهی به انتخابات هم از منابع مختلف نشانههایی را مشاهده کردم که نمونههای آن را نزد خود به امانت نگاه میدارم. به این دخالتها باید توصیه یکی از مسئولان فدراسیون فوتبال و برگزاری انتخابات را هم اضافه کرد که به قصد بقای خود به مهندسان انتخابات اضافه شد و به صورت صریح از یک نامزد انتخاباتی حمایت کرد و به صورت خودجوش بعد از انتخابات در سمتی ابقا شد که برای نامزدی در آن رد صلاحیت شده بود!
{در انتخابات اخیر فدراسیون فوتبال} افرادی که میدانستند هرگونه تغییری به نفع فوتبال به ضرر آنها تمام میشود و به دوران مدیریت ناخوشایند آنها پایان میدهد؛ برای حفظ وضعیت موجود به اندازه کافی حامی و همراه داشتند و با استفاده از حامیان و مدافعان وضع موجود و سود بردن از مهندسی سیاسیون بقای خود را دوام بخشیدند. «ترس از تغییر» بر «میل به تغییر» غلبه کرد. متاسفانه این جماعت قلیل بر اکثریت خواهان تغییر پیروز شدند تا فوتبال همچنان دستنشانده سیاسیون بماند. فوتبال همچنان گروگان مسببان وضع موجود باقی ماند و متاسفانه این گروه اقلیت اجازه ندادند افرادی خارج از حلقه «خودیها» وارد زمین بازی آنها شوند. خواست تغییر در مقابل اراده حفظ وضع موجود و نفوذ و قدرت سیاسیون کامیاب نشد اما تردیدی نیست که این مبارزه ادامه دارد.
امیدوارم روزی فرا برسد که اکثریت خواهان تحول بر اقلیت محافظهکار غلبه کنند. روزی که سیاسیون به خانه خود برگردند و دست از سر ورزش بردارند. روزی که ورزش کلوپ تفریحی آنها نباشد. روزی که فوتبال گروگان اقلیت ضدتغییر نباشد و از سلطه آنان خارج شود. آن روز فرا میرسد.
برگرفته و تنظیمشده از بیانیهی نویسنده درباره انتخابات فدراسیون
اسفند 99 | شماره 73 افق اقتصاداق