spot_img

دلار در گذر تاریخ

چگونه انقلاب آمریکا با ارز کاغذی به پیروزی رسید

ترجمه: غزاله جعفری

در سال 1519، کنت بوهمیان هیرونیموس شلیک، گونه‌ای غنی از نقره را در نزدیکی ملک خود کشف کرد و تصمیم گرفت سکه‌ی خودش را ضرب کند. این جوشیمستلر یا به عبارت کوتاه‌تر، تالرها پس از استخراج و ضرب، چنان در میان مردم محبوب شدند که واحد هر سکه‌ی نقره‌ی بزرگ، از تالرو ایتالیایی تا تالاری اتیوپی و دلار آمریکا به این عنوان نام‌گذاری شد.

اما چرا در یک کشور مستعمره انگلیس، به جای واحد پول انگلستان باید از دلار استفاده شود؟ چه پوند چه شیلینگ.

ایالات متحده در سال 1792 با وضع قانون ضرب سکه، دلار را رسما به عنوان پول ملی خود اعلام کرد. از آن پس به جای استفاده از سیستم گیج کننده‌ی پوند، شیلینگ، پنس و دیگر سکه‌های بریتانیایی؛ دلار به 100 بخش تقسیم شد که طبق پیشنهاد توماس جفرسون و ایده‌اش از زبان لاتین، هریک از این صد قسمت «سنت» نام گرفت.

در طول دهه‌ی 1700، لندن قصد داشت تا حد ممکن طلا و نقره را در کشور خود حفظ کند. در واقع آن‌ها خروج ارز، حتی به مستعمرات خود را غیرقانونی اعلام کردند. و این بدان معنا بود که آمریکایی‌های ساکن در مستعمرات انگلستان، باید به دلار و یا نقره‌ی این کشورها بسنده می‌کردند که غنی‌ترین منبع نیز مکزیک بود.

درست در مرز جنوبی، کشور اسپانیا طلا و نقره‌ی بسیاری را در ضرابخانه‌ی مواندای مکزیک تولید می‌کرد که این ضرابخانه امروزه به عنوان یکی از قدیمی‌ترین ضرابخانه‌های قاره‌ی آمریکا به شمار می‌آید.

این سکه‌های نقره که در واقع «پزو» نامیده می‌شدند؛ ارزشی معادل هشت واحد داشتند، به همین دلیل دزدان دریایی به آن‌ها تکه‌ی هشت قسمتی نیز می‌گفتند. البته که از نظر آمریکایی‌های ساکن در کشورهای مستعمره انگلیس، آن‌ها صرفا دلار بودند. هیچکس به طور قطع نمی‌داند که علامت درج‌شده بر روی دلار از چه چیزی نشات گرفته است  اما دو فرضیه‌ی محکم درباره‌ی «پزو» وجود دارد.

پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا به عنوان ابر قدرت جهان ظاهر شد. اقتصاد آمریکا چنان قدرتمند و پایدار تلقی می‌شد که در سال 1945دلار آمریکا به جای پوند انگلستان به عنوان ارز رایج جهانی انتخاب شد. در واقع این بدین معنا بود که دولت‌ها و بانک‌ها دلار آمریکا را بیش از ارز هر کشور دیگری استفاده می‌کردند و حتی ارزش آن را معیار ارزش پول خود قرار می‌دادند.

یکی اینکه به مرور زمان، حسابداران عجول حین حساب و کتاب مخفف‌نویسی آن (PS) را اشتباه متوجه می‌شدند.

فرضیه‌ی دیگر این است که  این نماد به تصویری در پشت سکه اشاره دارد؛ ستونی از هرکول به همراه پرچمی که به شکل S دور آن پیچیده شده است.

هنوز هم سکه در کشورهای مستعمره به سختی یافت می‌شد. و همان سکه‌های اندک هم جهت پرداخت هزینه‌ی کالاهای وارداتی، به اروپا منتقل می‌شد و به ندرت بازمی‌گشت.

در سال 1729، چاپخانه‌دار جوانی دریافت که این کمبود ارز در فیلادلفیا اقتصاد منطقه را به نابودی می‌کشاند پس تصمیم به نگارش مقاله‌ای تخت عنوان «جستاری ساده در باب ضرورت استفاده از ارز کاغذی» گرفت. و او همان مردی بود که نقل قول‌های اقتصادی بسیاری چون «وقت طلاست» و «هیچ چیز جز مرگ و مالیات قطعی نیست» از او شنیده‌ایم. بله، او کسی نیست جز بنجامین فرنکلین.

در طول قرن بیستم، ارتباط ارزی میان طلا و دلار کم و کمتر و در سال 1971 توسط دولت نیکسون به طول کامل قطع شد. حال دلار به ارز رایج و تعیین‌کننده تبدیل شده بود که تنها مبنای ارزش آن، اعتماد مردم به دولت بود.

حمایت فرانکلین از ارز کاغذی باعث تصویب تفاهم‌نامه‌ی چاپ پول در پنسیلوانیای مستعمره شد اما سلطنت انگلستان این موضوع را مایه‌ی سلب اقتدار خود می‌دانست.

در سال 1764 پارلمان انگلستان استفاده از ارز کاغذی در آمریکا را غیرقانونی اعلام کرد؛ و در نهایت یکی از همین تصمیمات خودسرانه، مستعمرات را به شورش تحریک می‌کرد. اما شما برای تامین یک انقلاب، قطعا به پول نقد نیاز دارید، بنابراین کنگره قاره تازه تاسیس آمریکا اجازه چاپ میلیون‌ها دلار ارز مختص این قاره (پول سیاه آمریکا) را صادر کرد. در واقع ارزش ارز قاره‌ای جدید برابر با یک دلار اسپانیا بود اما رفته‌رفته و با چاپ بیشتر این ارز، از ارزش آن کاسته شد. ضرب‌المثل «یک پول سیاه ارزش ندارد (چندرغاز نمی ارزد)» نیز برگرفته از همین مسئله است.

علیرغم اینکه مردم آمریکا به شدت احساس شکست و باخت می‌کردند اما انقلاب آمریکا اولین اتقلابی بود که از ارز کاغذی تامین و در نهایت به پیروزی رسید. سران اقتصاد آمریکا تصمیم گرفتند با عدم ذکر پول کاغذی در قانون اساسی از بروز هرگونه جنگ و جدال جلوگیری کنند آن هم در حالی که حدود صد سال از چاپ دوباره‌ی ارز کاغذی توسط دولت فدرال می‌گذشت.

علیرغم اینکه مردم آمریکا به شدت احساس شکست و باخت می‌کردند اما انقلاب آمریکا اولین اتقلابی بود که از ارز کاغذی تامین و در نهایت به پیروزی رسید. سران اقتصاد آمریکا تصمیم گرفتند با عدم ذکر پول کاغذی در قانون اساسی از بروز هرگونه جنگ و جدال جلوگیری کنند آن هم در حالی که حدود صد سال از چاپ دوباره‌ی ارز کاغذی توسط دولت فدرال می‌گذشت.

ایالات متحده در سال 1792 با وضع قانون ضرب سکه، دلار را رسما به عنوان پول ملی خود اعلام کرد. از آن پس به جای استفاده از سیستم گیج کننده‌ی پوند، شیلینگ، پنس و دیگر سکه‌های بریتانیایی؛ دلار به 100 بخش تقسیم شد که طبق پیشنهاد توماس جفرسون و ایده‌اش از زبان لاتین، هریک از این صد قسمت «سنت» نام گرفت.

بنابراین دلار آمریکا، اولین پول اعشاری جهان شد و سکه‌های جدید نیز در اولین ساختمان دولت فدرال آمریکا ضرب شدند همان ضرابخانه‌‌ی ایالات متحده در فیلادلفیا که حتی پیش از کاخ سفید و پایتخت تاسیس شده بود.

حال که به پول‌های‌مان نگاه می‌کنیم؛ اولین چیزی که به ذهن‌مان می‌رسد، فقدان این انسان‌های مشهور است. چرا که آمریکا دیگر از سلطنت و نخبه‌سالاری چشم‌پوشی کرده است.

سران اقتصادی قصد داستند که تصاویر روی پول‌ها، بیانگر ایده‌ها باشد نه انسان‌ها. ولی پس کی قرار است این تغییرات اعمال شود؟ درست زمانی که دوباره اقدام به چاپ پول کردند یعنی حین جنگ‌های داخلی. قبل از این که به آن بخش بپردازیم، باید به سالمون پی. چِیس، شخصیت مهم اما کمتر شناخته شده‌ی تاریخ آمریکا اشاره کنم. بله، سالمون مثل همان گونه‌ی ماهی. این نامی در کتاب انجیل است. سالمون یک سناتور مخالف برده‌داری در اوهایو بود که به عنوان وکیل مدافع حقوق سیاه‌پوستان فراری از کشتی‌های انتقال اسرا به جنوب، شناخته می‌شد. مدت‌ها بود که سالمون به «اتاق بیضی» (دفتر کار رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید) چشم داشت. در سال 1861سالمون اتخابات ریاست جمهوری را به آبرام لینکلن که میانه‌روتر بود، باخت اما مسیر خود را تا بدست آوردن ریاست جمهوری ادامه داد.

لینکلن، سالمون را به عنوان شاخه اصلی جناح راست و وزیر خزانه‌داری انتخاب کرد؛ و درست در زمان ریاست جهموری سالمون بود که خزانه‌داری تصمیم به چاپ دوباره‌ی ارز کاغذی جهت تامین مالی ارتش اتحادیه آمریکا گرفت.

سالمون طی اقدامی بلندپروازانه تصمیم به درج تصویر رئیس جهمور موردعلاقه‌اش بر روی اولین اسکناس یک دلاری گرفت و آن رئیس جمهور کسی نبود جز خودش!

خزانه‌داری آمریکا بیش از 400 میلیون دلار ارز کاغذی به چاپ رساند که به «گرین بک»  یا اسکناس‌های پشت سبز شناخته می‌شد، چون… خب بگذریم…

همان طور که با ضرب هرچه بیشتر سکه و ارزهای میان قاره‌ای از ارزش آن کم شد، رفته‌رفته و با چاپ بیشتر اسکناس‌های سبز نیز از آن‌ها کاسته شد تا جایی که ارزش‌شان به یک‌سوم ارزش واقعی خود رسید. شرایط اقتصادی هرچقدر هم که بد به نظر می‌رسید، اوضاع در جنوب بد از بدتر بود. کنفدراسیون بیش از دو برابر دولت ایالات متحده  پول چاپ کرده بود.

ارزش ارز به ناگاه چنان افت کرد که در سال 1865 با ده دلار پول چاپی کنفدراسیون، تنها می‌توانستید به اندازه‌ی یک یا دو سنت از اقلام مورد نیاز خود را خریداری کنید. در همین حین، لوئیزیانا ارز چاپی خود را «دیکسی» نامید، که از عدد ده در زبان فرانسه برگرفته شده است. برخی معتقدند به همین دلیل است که به شهر نیو اورلینز در لوئیزیانا، سرزمین دیکسی و به جنوبی‌ها ساکنین سرزمین دیکسی گفته می‌شود. دیکسی‌ها و اسکناس‌های سبز غیرقابل معاوضه با طلا و نقره بودند. ارزش این پول‌ها برپایه قول دولت مبنی بر بازخرید آن‌ها از کشور پیروز جنگ بود. اما با پیروزی قاطعانه‌ی شمالی‌ها، پول‌های چاپی کنفدراسیون، کاغذهای بی‌ارزشی بیش نبودند. اما اسکناس‌های سبز به اوراق بهادار و قابل استنادی تبدیل شدند که مردم حتی زحمت بازخرید آن‌ها را نیز به خود ندادند و در نهایت آمریکا به سرزمین فدرال پول کاغذی تبدیل شد.

از قضا در سال 1870 سالمون چِیس که دیگر دادستان دادگاه عالی آمریکا شده بود، ادعا کرد که دولت فدرال حق ندارد مردم را مجبور به استفاده از ارز کاغذی کند که اقدام تاثیرگذاری علیه اعمال خود در زمان وزارت خزانه‌داری‌اش بود.

البته مطمئنم این تصمیم هیچ ارتباطی با این قضیه که چهره‌اش به تازگی از روی یک دلاری برداشته و با تصویر جورج واشنگتن تعویض شده بود، نداشت.

با وجود اینکه این حکم دو سال بعد لغو شد؛ اما سالمون در نهایت کاری که می‌خواست را انجام داد و در سال 1918 تصویر خود را بر روی اسکناس ده دلاری چاپ کرد؛ بزرگترین اقدام جهت دست به دست گشتن و شناخته‌شدن میان عوام.

جهش بزرگ دیگر که عامل بالا رفتن ارزش دلار بود را می‌توانید حدس بزنید؛ بله جنگ بعدی!

پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا به عنوان ابر قدرت جهان ظاهر شد. اقتصاد آمریکا چنان قدرتمند و پایدار تلقی می‌شد که در سال 1945دلار آمریکا به جای پوند انگلستان به عنوان ارز رایج جهانی انتخاب شد. در واقع این بدین معنا بود که دولت‌ها و بانک‌ها دلار آمریکا را بیش از ارز هر کشور دیگری استفاده می‌کردند و حتی ارزش آن را معیار ارزش پول خود قرار می‌دادند.

در طول قرن بیستم، ارتباط ارزی میان طلا و دلار کم و کمتر و در سال 1971 توسط دولت نیکسون به طول کامل قطع شد. حال دلار به ارز رایج و تعیین‌کننده تبدیل شده بود که تنها مبنای ارزش آن، اعتماد مردم به دولت بود.

اما این امر کمی مخاطره‌آمیز بود چرا که باید به کنگره اختیار و قدرت بیشتری برای مقابله با بحران‌های اقتصادی داده می‌شد. درست همان‌گونه که در ماه مارچ، کنگره تصمیم به چاپ ارز بیشتر جهت تامین هزینه‌های وارده از بیماری همه‌گیر کرونا گرفت. این که ما هر روز چهره‌های بیشتر و متفاوتی را بر روی اسکناس‌ها می‌بینیم، تصادفی نیست چرا که این چهره‌ها در واقع نماد اعتماد و اطمینان به سیستم اقتصادی آمریکا هستند.

اکثرشان رئیس جمهورهای پیشین یا وزرای خزانه‌داری (البته نه همه‌ی آن‌ها) هستند. در واقع طبق تصمیم نهایی گرفته شده درباره‌ی چاپ تصویر وزرای خزانه‌داری، تنها تصویر وزیرانی روی پول چاپ می‌شود که لازم است مردم جایگاه مهم و تاریخی آن‌ها را بدانند.

البته به دلیل قوانین و عقاید ضدسلطنتی چاپ تصویر افراد معاصری که زنده هستند، بر روی پول ممنوع است. خزانه‌داری آمریکا در سال 2016 اعلام کرد در سال 2020 از اسکناس 20 دلاری جدید رونمایی خواهد کرد و تصویر آندرو جکسون را به دلیل نقض قوانین حقوق بشر با تصویر هریت تابمن تعویض می‌کند و او اولین شخصیت تاریخی آفریقایی آمریکایی خواهد بود که تصویرش بر روی ارز آمریکا چاپ می‌شود.

احساس بدی درباره‌ی اُل هیکوری نداشته باشید؛ او کاملا با ارز کاغذی مخالف بود پس قطعا دلش نمی‌خواهد تصویرش بر روی اسکناس چاپ شود. اگرچه در سال 2019 دولت ترامپ اظهار کرد این تغییر را حداقل تا ده سال دیگر به تاخیر خواهد انداخت. ما به عنوان یک آمریکایی دلار را حقی مسلم و خیلی بدیهی می‌دانیم مانند پدیده‌های طبیعی و غیر قابل تغییری چون زمین، هوا و آب. اما مانند تمامی امکانات مردمی دیگر، دلار برای هدفی طراحی شده است و ما دائما برای برآورده‌کردن نیازهای‌مان آن را تغییر می‌دهیم. دلار همان قدر که ممکن است دلیل استرس و ترس و بدبختی باشد؛ می‌تواند باعث امید و پیشرفت و شکوفایی نیز بشود. ما نمی‌توانیم بدون استفاده از دلار برده‌داری را ریشه‌کن و اعلام استقلال کنیم. در واقع هرچه بیشتر این امر را درک کنیم، کنترل بهتری بر آن خواهیم داشت. شاید دفعه‌ی بعدی که به یک اسکناس سبز نگاه کردید، سفر طولانی آن را به خاطر آورده و به این سفر در جیب خود پایان دهید. در واقع آن همان دو سنتی خودمان است.

PBS/ترجمه‌ی اختصاصی افق اقتصاد

هفته چهارم تیر | شماره 87 افق اقتصاد

spot_img

مطالب برگزیده