spot_img

حتی گذشت نیم قرن هم برای فهم تفاوت ساده «گرانفروشی» با «تورم» کافی نبوده است !

 

غلامرضا مصدق – استاد دانشگاه

چه قبل از انقلاب، يعني از سال ۵۳ که با افزایش شديد و ناگهانی قیمت نفت و تزریق بی‌حساب و کتاب نقدینگی به بازار که بنیان تورم دو رقمی و رشد یک رقمی در اقتصاد ایران گذاشته شد و چه در همه سال‌های بعد از انقلاب که تورم بالا جزء لاینفک اقتصاد ما شده، بعد از گذشت ۵۰ سال نخواستيم يا نتوانستيم فرق ساده بین دو مفهوم تورم و گرانفروشي را بفهميم!

شاه در سال ۵۲ با نادیده گرفتن هشدار کارشناسان اقتصادی مبنی بر ضعیف‌بودن قدرت هاضمه اقتصاد کشور برای جذب موج عظیم نقدینگی، درآمد ناگهانی و نجومی نفت را با نیت شتاب‌دادن به رشد اقتصادی وارد بازار کرد و همانطور که پیش‌بینی می‌شد آثار تورمی آن اشتباه مهلک در سال بعد خود را نشان داد. شاه سیر صعودی قیمت‌ها را نه یک عامل پولی ناشی از افزايش شديد نقدينگي بلكه از زیاده‌خواهی بازاريان گرانفروش مي‌دید. او براي حل مشكل به زعم خودش گرانفروشي و در حقيقت تورم خام‌دستانه در سال ۵۴ ناشی از  اصل ۱۴ انقلاب سفید را با عنوان «اصل مبارزه با گرانفروشي» اعلام کرد. در نتیجه به دلیل تشخیص نادرست درد، نه تنها گرانفروشي درمان نشد بماند که بدتر هم شد تا آنجا كه در سال ۵۶ هویدا دولت را با تورم ۲۵٪ به جمشید آموزگار تحویل داد.

بعد از انقلاب هم همواره به دلیل مشکلات ناشی از نوپا بودن نظام، جنگ، تحریم، سیاست خارجی خاص ایران، فقدان انسجام در نظام تصمیم‌گیری کلان اقتصادی، مدیریت باری به هر جهت اقتصاد، بی‌اعتنائی به آموزه‌های علم اقتصاد و غیره همواره رشد نقدینگی بر رشد تولید ملی غلبه داشته به طوري كه تورم بالا به جزء جدائي‌ناپذير اقتصاد ما تبديل شده، تا آنجا كه استمرار ۵۰ سال تورم دورقمی بعنوان رکوردی جهانی و دست‌نایافتنی، تصور زندگی در دنیایی بدون تورم را برای ما دور از ذهن کرده است.

هم قبل و هم بعد از انقلاب چه عمداً و چه از سر ناآگاهی همواره جاي علت (تورم) را با معلول (گرانفروشي) اشتباه گرفتيم و دون‌کیشوت‌وار با شمشیر چوبی به جنگ آسیاب‌ بادی (بخوانيد گرانفروشي) رفتیم و با اصرار بر اين تشخيص غلط اقتصاد كشور را به وضعيت اسفبار فعلي كشانديم. هر دانشجوي سال اول اقتصاد كه  درس اقتصاد كلان يك را با حداقل نمره ١٢ پاس كرده باشد مي‌داند كه تورم يك پديده پولي ناشي از سقبت‌گرفتن حجم نقدينگي بر حجم توليد است. همواره در پنجاه سال گذشته حجم توليد اسكناس چاپخانه بانك مركزي از حجم توليد کارخانجات كشور به مراتب بالاتر بود و به نسبت این تفاوت چشمگیر لاینقطع بر تورم افزوده شده و تا زماني كه مسئولين و قانون‌گذاران ما اصل بديهي و روشن رابطه في مابين رشد نقدينگي و تورم را نپذيرند تا صد سال ديگر هم از كمند تورم كه در حال نابودكردن بنيان‌هاي اخلاقي و مادي ملت ما است رها نخواهيم شد.

گران‌فروشی زمانی اتفاق می‌افتد که حجم نقدینگی از یک طرف و حجم کالا و خدمات در طرف دیگر در تعادل نسبی باشند، در چنین شرایطی چنانچه کسی یا شرکتی کالا و خدمات خود را بیشتر از قیمت تمام‌شده بعلاوه سود منطقی بفروشد، گرانفروشی صورت گرفته و منطقاً گران‌فروش باید طبق قانون مجازات شود. البته تجربه مشترک بشری به روشنی نشان می‌دهد در وضعیت تعادل نسبی بین نقدینگی در جریان و کالا و خدمات در دسترس اصولاً گران‌فروشی ممکن نیست، چون پول زیادی برای پرداخت‌های بالا وجود ندارد، به همین دلیل ساده در کشورهای با تورم پایین گران‌فروشی واژه آشنا و مأنوسی نیست، بگذریم از اینکه کم نیستند کشورهایی که تورم صفر و حتی منفی دارند.

متاسفانه در افق پیش رو هیچ نشانه‌ای از تغییر جهت در مسیری که موجبات تورم دورقمی در پنج دهه گذشته را فراهم کرده دیده نمی‌شود، تا رکورد بی‌بدیل طولانی‌ترین تورم تاریخ بشریت تا آینده‌ای نامعلوم‌ همچنان در انحصار ما باقی بماند.

هفته اول آبان/ شماره 100 افق اقتصاد

spot_img

مطالب برگزیده