اوکراین برای ولادیمیر پوتین یک ماموریت ناتمام است که باید آن را تمام کند
تجزیه اوکراین از مسیر نیروهای نیابتی روسیه
جواد وعیدی
کودتای اتحاد آنگلوساکسونی آمریکایی و انگلیسی با عنوان انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۵ که در اوکراین رخ داد موجب سرنگونی دولت ورئیسجمهور دوست روسیه شد و بجای آن یک دولت دشمن روسیه در کییف با حمایت و پشتیبانی انگلیسیها و آمریکاییها مستقر شد. کودتای آمریکایی و انگلیسی با عنوان و نام انقلاب نارنجی در کییف هدفی جز دوری و دشمنی اوکراین با روسیه نداشت.
پیروزی اتحاد آنگلوساکسونی آمریکایی و انگلیسی در جنگ نرم با روسیه نوین در ایجاد شکاف و نفرت و دشمنی بین دو مردم بسیار نزدیک روسیه و اوکراین که دارای پیوندهای محکم تاریخی، فرهنگی، زبانی و هویتی و خویشاوندی هستند، بدون تردید دلیلی غیر قابل انکار و در عین حال قابل تامل حاکی از تفوق قدرت نرم غرب برای پیاده سازی سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» در جایی بوده است که هیچ کارشناس حرفه ای و متخصصی در حوزه روسیه و اوکراین حتی تصور آن را نمی کرد و آن را محال میدانست.
ایجاد شکاف و نفرت و دشمنی بین دو مردم روسیه و اوکراین نه تنها موجب تحقیر تاریخی روسیه بوده است، بلکه هتک حیثیت و پرستیژ روسیه نوین و قوی بشمار میرود.
ادامه استقرار یک دولت دست نشانده انگلیس و آمریکا در اوکراین که ماموریت اصلی آن دوری و دشمنی با روسیه است، موجب تکمیل مهار روسیه و تسهیل اضمحلال اقتدار روسیه و سپس سرآغازی برای تجزیه روسیه است. بدون اوکراین، چیزی به نام روسیه نوین و مقتدر معنا ندارد. ولادیمیر پوتین پس از پایان دوره فعلی در سال ۲۰۲۴ یک دوره شش ساله دیگر میتواند در مقام رئیس جمهوری روسیه حضور داشته باشد. اوکراین برای ولادیمیر پوتین یک ماموریت ناتمام است که باید آن را تمام کند و بدین وسیله امنیت و آینده روسیه را تضمین کند.
بنظر میرسد که ولادیمیر پوتین از ابتدا بدنبال حمله و قشونکشی با اونیفورم ارتش روسیه به اوکراین نبود و نیست، بلکه نمایش قدرت ماشین جنگی روسیه بود که بدین وسیله اروپا و اوکراین را به مرگ بگیرد، که به تب راضی شوند. حالا پس از نمایش مرگ نوبت به تب رسیده است که تجزیه اوکراین از مسیر نیروهای نیابتی روسیه در اوکراین خواهد بود.
روسیه عملا با تحریمهای غرب هزینه تجزیه اوکراین را پرداخت میکرد، لذا برای تجزیه قطعی و ایجاد جمهوری دونتسک یا همان جمهوری روسیه جدید که میتواند مانعی بزرگ برای عضویت اوکراین در ناتو و دست درازی ناتو به مرزهای روسیه از یک سو شود و از سوی دیگر برای روسیه تکمیل دسترسی و کنترل دریانوردی و نظامی بر سواحل دریای سیاه و دریاچه آزوف را از طریق جمهوری دونتسک یا همان جمهوری روسیه فراهم آورد.
سناریو تجزیه اوکراین برای روسیه نوین راهکار مقابله با تجزیه روسیه است و از این مسیر روسیه میتواند زنجیر مهار خود توسط اتحاد آنگلوساکسونی انگلیس و آمریکا را پاره کند.
تصرف بخشهای دیگری از اوکراین به خصوص خارکف و اتصال زمینی روسیه به کریمه توسط نیروهای نیابتی روسیه در شرق اوکراین بدون هیچ مقدمه ای به سادگی ممکن نبود و میتوانست واکنش جهانی را به دنبال داسته باشد و از همه مهم تر میتواند دوباره اتحادیه اروپا را با امریکا متحد و همسو نماید.
۸ ) باید توجه داشت علت اتخاذ راهبرد تهاجمی از سوی ولادیمیر پوتین برای انجام ماموریت ناتمام در اوکراین برای کسب منفعت و یا انگیزه وکیش شخصیتی او نیست، بلکه انجام آن برای تضمین امنیت و بقاء روسیه نوین است و اگر روسیه به هر دلیل و هر شکلی بازهم بازنده شود، گام بعدی فروپاشی و تجزیه فدراسیون روسیه و به قدرت رسیدن غربگرایان در مسکو خواهد بود.
ولادیمیر پوتین در جایگاه رهبر روسیه نوین با این حجم هزینه سیاسی و امنیتی و انجام مانورهای گسترده نظامی که برای نشان دادن اراده وجدیت خود در بدست آوردن تضمینهای امنیتی و تامین اهداف کلیدی و راهبردی در باره اوکراین بعمل آورده است، اگر در پایان این ماجرا نتواند موقعیت و وضعیت اوکراین در رابطه با روسیه را تعیین تکلیف کند، در انجام ماموریت ناتمام خود شکست خورده و بازنده جنگ سرد دوم با امریکا خواهد بود، که خود آن را آغاز و داغ کرده است.